پروفیسور استاد طغیان ساکایی
اشاره:
لعلزاد که عنوان پروفیسور را یدک میکشد، اخیراً یادداشتی نوشته و در آن بهطور قاطع هزارهها را بازماندهٔ لشکر هزارنفری مغول دانسته است. او همچنین نوشته که کلمهٔ «هزاره» تنها سه سده است که رواج یافته است. این نوشتهٔ مهم استاد ساکایی به هیچ عنوان پاسخی به ادعاهای جعلی لعلزاد نیست، اما از دید من، روشنگری ایشان دربارهٔ ریشه و سابقهٔ تاریخی کلمهٔ هزاره و تغییراتی که در طول تاریخ بر این واژه وارد شده است، میتواند پاسخ علمی به روایت سطحی و ناپختهٔ لعلزاد باشد.
زیرا لعلزاد بدون توجه به گذشت زمان و تغییرات طبیعی نامها، میگوید: «برای من ثابت کنید که کلمهٔ هزاره قبل از سه سده کجا آمده است؟» درحالیکه نامهای اقوام و مکانها در گذر زمان تغییر یافتهاند. بسیاری از این نامها شکل اولیهٔ خود را یا حفظ کردهاند یا با اندکی تفاوت باقی ماندهاند. برای نمونه، «تازیک» به «تاجیک» تبدیل شده است یا «ازره»، «هوساله»، «اوزاله» به «هزاره» تغییر یافته است.
استاد ساکایی با دقت به اشارات مهم در اوستا و شاهنامهٔ فردوسی دربارهٔ کلمهٔ هزاره پرداخته است. من نمیدانم آیا آقای لعلزاد اوستا یا شاهنامه را قبول دارد یا نه؟ و یا به دلیل تعصبات حاکم بر ذهنش، ممکن است از این دو اثر هم خوشش نیاید و قدمت تاریخی نام هزاره را انکار کند. به هر حال، روند تاریخی-زمانی تغییر واژهٔ هزاره را استاد ساکایی در پژوهشی علمی بهخوبی بازنمایی کرده و منابع را بهطور دقیق ذکر کرده است.
علی تقوایی
نظر غالب: بازماندهٔ لشکر مغول
نخستینبار ابوالفضل دکنی، وزیر و مورخ عصر اکبر شاه، در اکبرنامه هزارهها را بازماندهٔ سپاه منگوقاآن، نبیرهٔ چنگیزخان، معرفی کرده است. پس از او، بسیاری از مورخان و جغرافیانویسان این نظر را تکرار کردهاند (یزدانی، ۱۳۷۲: ۱۵۶). در میان دانشمندان غربی، خاورشناسان فرانسوی این نظر را رد کرده و انگلیسیها از آن پشتیبانی کردهاند (همان: ۱۵۵).
عبدالحی حبیبی
او واژهٔ «هزاره» را مشتق از «اوزاله» (بطلیموس) و «هوساله» (هیون تسنگ) میداند و معنای آن را «خوشدل» بیان میکند (حبیبی، ۱۳۷۸: ۱۱۹). هرچند در هر دو منبع، این نامها به مکانها اطلاق شدهاند، نه اقوام.
وحیدی فولادیان
در کشفالنسب، او مینویسد: هزاره بهخاطر وجود هزار چشمه در این منطقه، پیش از اسلام هزار بتخانه و پس از اسلام هزار مسجد و هزار منبر ساخته شد. همچنین، سلطان علاءالدین غوری هزار اسپ به سلطان سنجر سلجوقی و شهابالدین غوری هزار غلام ترک و تاتار تقدیم کرده است (یزدانی، همان: ۱۴۶).
وجه تسمیههای طبیعی
برخی معتقدند هزاره بهخاطر هزار نهر، هزار دره و هزار کوه مرتفع به این نام خوانده شده است (همان: ۱۴۶).
محمد حیاتخان افغان
در حیات افغانی آورده است: در عصر سلاطین زابلستان، هزارهها سالانه هزار سوار عوض مالیات به قشون شاهی میدادند (همان: ۱۴۷). برخی نیز آن را مشتق از «خزری» (اقوام ترک اطراف دریای خزر) میدانند (همان: ۱۴۷).
گلشاد حیدری
در بامیان در دو سدهٔ اخیر، او با استدلالهای تاریخی و جغرافیایی، این نظر را رد کرده است (حیدری، ۱۳۹۱: ۲۰۱-۲۰۲). بهویژه با تأکید بر:
نبود شواهد تاریخی معتبر
بعید بودن اسکان لشکر مغول در مناطق کوهستانی صعبالعبور
نشانههای پیشینهٔ تاریخی هزارهها پیش از حملهٔ مغول
موسوی و خاوری
هر دو با استناد به کاربرد زبانی و گویشی، واژهٔ «ازره» را معادل هزاره دانستهاند. موسوی در هزارههای افغانستان (۱۳۷۹: ۶۲) به مصطلحات گویشی مردم (مثل «مه ازره یم = من هزارهام») اشاره میکند. خاوری نیز در هزارهها (۱۳۸۲: ۹۰) و در فرهنگ اوستا، «ازره» را سرزمین بلند و چراگاه معنی میکند (بهرامی، ۱۳۶۹: ۵۴).
بهرامی، حبیبالله. (۱۳۶۹). فرهنگ واژههای اوستا. تهران: انتشارات نگاه.
حبیبی، عبدالحی. (۱۳۷۸). افغانستان در مسیر تاریخ. چاپ جدید. کابل: انتشارات میوند.
حیدری، گلشاد. (۱۳۹۱). بامیان در دو سدهٔ اخیر. کابل: نشر آرمان.
خاوری، محمدتقی. (۱۳۸۲). هزارهها. کابل: انتشارات پیام.
یزدانی، محمد. (۱۳۷۲). افغانستان در پنج قرن اخیر. کابل: بنیاد فرهنگ افغانستان.
موسوی، سیدعلی. (۱۳۷۹). هزارههای افغانستان. کابل: انتشارات عرفان.
فردوسی، ابوالقاسم. (۱۳۸۹). شاهنامه. تصحیح جلال خالقی مطلق. تهران: سخن.
فرنبغ دادگی. (۱۳۸۵). بندهش. تصحیح مهرداد بهار. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی.
شهیدی مازندرانی، ناصر. (۱۳۷۷). زبانشناسی تاریخی فارسی. تهران: نشر مرکز.
راشد محصل، رسول. (۱۳۸۵). آیینها و اسطورههای ایران باستان. تهران: سمت.
دیدگاه خودرا بنویسید