هفت ثور و هشت ثور دو روزیکه در یک قرن اخیر جنجالی ترین و سخت ترین روزهای دشواری را به مردم ما تحمیل کردند پدیدآوردندگان این دو روز، مخالف نظر همدیگربودند تا سرحد جنگهای خانمانسوز داخلی پیش رفتند. در پشت هردوی این دو دیدگاه نظرات تُند و خَشن نهفته بود در کنار هردوی اینها قدرت های بیرونی و کشورهای خارجی نقش کلیدی داشته است جنگ منافع قدرتها در سایه شعارهای ایدئولوژیک هردو(هفت ثوری ها و هشت ثوری ها) رقم خورده است.
(منظور ما از هفت ثوری ها جریان چپ حزب دیموکراتیک خلق و هشت ثوری ها جریان مجاهدین است)
آیا وقت آن نرسیده است تا ازیک جایگاه بیطرف هردو جریان را به نقد بگیریم؟
متاسفانه تا به حال بطور جدی هیچ یک از این دو دیدگاه، بیطرفانه نقد نشده اند، تا این مقطع تاریخی بطور شفاف به حافظه تاریخ کشور سپرده گردد، این دو جریان جنگهای سنگین و خانمانسوزی را بالای مردم تحمیل کردند نتیجه آن قتل و کشتار صدهاهزارانسان و آوارگی ملیونها شهروند بوده است. خاتمه این تقابل، به قدرت رسیدن هشت ثوری ها درکشور گردید اینها نیز مشکلات زیادی را به مردم تحمیل کردند هشت ثوری ها یا همان مجاهدین نیز در این مقطع امتحان خوب را پس داده نتوانستند مجاهدین در یک مورد باهم تفاهم داشتند وآن مقابله با حاکمیت هفت ثوری ها بود در بقیه موارد اختلافات شدید داشتند اینها درباره نحوه حکومت داری، برداشت از اسلام، حقوق زنان، حقوق بشر، انتخابات، دموکراسی، و آزادی های اجتماعی تفاهم نداشتند حتا بعضی جناحهای مجاهدین در آن زمان شبیه طالبان فکر می کردند و این اختلافات درونی مجاهدین باعث گردید تا سرحد مقابله و تخاصم پیش بروند، علاوه بر تفاوت نظر مداخلات بیرونی نیز در این منازعه بی نقش نبوده است. تفاوت، تقابل و اختلافات مجاهدین و عوامل دیگر باعث و زمینه ساز ظهور گروه طالبان در کشور گردید و این گروه تندرو با شعار صلح و امنیت ساخته شد و وارد کارزار شدند کشورهای محرک و قدرتهای خارجی منافع خویش را در شعار شریعت محور از نوع طالبانی اش می دیدند، اختلافات شدید مجاهدین باعث شد که سرباز گیری طالبان از گروه های مجاهدین نتیجه بدهد، طالبان که با شعار امنیت سراسری با تفکر افراطیت، زمینه ساز سقوط حاکمیت مجاهدین گردید، حاکمیت طالبان در دوره اول، بستر برای تجمع گروه های افراطی از جمله القاعده گردید این گروه افراطی به رهبری اسامه بن لادن در انفجار برج های دوقلو نیویورک نقش داشتند. امریکایی ها و ناتو به همین بهانه وارد افغانستان شدند حاکمیت دوره اول طالبان ساقط گردید.
دوره جدید و شرایط مناسب درکشور فراهم شد در این دوره نقش مجاهدین کم رنگ تر و چهره تکنوکرات ها در صفحه جدید کشور بستر سازی گردید در این حاکمیت بخش عمده ای از مجاهدین با تفکر معتدل تر با تکنوکرات ها حاکمیت بیست ساله را شکل دادند فرصت ها خوبی برای ساختن زیر بناهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و ملی در کشور فراهم گردید و چقدر از این فرصت بطور شایسته استفاده گردید؟
در این مقاطع تاریخی تکنوکرات ها ، مجاهدین با دیدگاه معتدل، نیروهای چپ، روشنفکران و…..همه و همه یا در قدرت سهیم بودند و یا زمینه فعالیت برای شان فراهم بود. این دوره و این مقطع با دقت مورد ارزیابی قرار بگیرد.
چرا جمهوریت سقوط کرد؟
دو باره طالبان به قدرت ر سید؟
عوامل متعدد در سقوط جمهوریت نقش داشته است که به چند نمونه آن اشاره میشود:
1.مثلث کرزی، اشرف غنی و خلیل زاد.
2. بازی های دوگانه پاکستان.
3. عدم تفاهم ارکان قدرت در جمهوریت.
4. اوج فساد در ارکان قدرت اعم از مجاهدین، تکنوکرات ها و…… در جمهوریت.
5. بی اراده گی ارکان قدرت برای اصلاحات جدی و خویش خوری از بالا تا پایین.
6. اکثریت شریک در فساد ولی در همین حال ژست های منتقدانه نیز به خود می گرفتند.
مواردی دیگر را نیز می توان اضافه کرد، رهبران سنتی، تیم ارگ نشین، دوره حاکمیت خلق و پرچم، احزاب جهادی، سران مجاهدین و….. از طرف منتقدین و محافل مختلف نقد شده اند. اما دوره بیست ساله جمهوریت است که در آن بخش عمده ای از فعالین مدنی، نیروهای روشنفکر، اساتید، فرهنگیان، دانشجویان، اینجوسازان و…… کمتر مورد نقد قرار گرفته اند و دراین مدت اینها در کنار ارکان قدرت وفساد قرار گرفتند وخودرا راحت حس می کردند و با مشارکت و همراهی با فساد کارنامه ای بدی را به خود اختصاص داده اند.
البته تعدادی از این قشردر صدد اصلاحات بوده همراه وهمگام با فساد پیشگان نبودند .
اکنون بخشی از این نیروها متاسفانه در داخل سرگردان و وضعیت بدی را تجربه می کنند بخشی دیگر این ها در بیرون، عمدتا در کشورهای غربی پناهنده شده اند. متاسفانه تعدادی از این عزیزان با همان ذهنیت دوران بیست ساله جمهوریت، زندگی پناهندگی خودرا آغاز کرده اند که با این ذهنیت شاید نوعی تفاوت نظر در صفوف فعالین مدنی در بیرون رونما گردد اگر این تفاوت دیدگاه تحت تاثیر سلیقه های مختلف قرار گیرد شاید منجر به بی اعتمادی ها گردد که در شرایط کنونی به نفع جامعه و مردم ما نخواهدبود.
در شرایط کنونی فعالیتهای نیروهای بیرونی تنها نقطه اتصال و امید برای داخل می باشند اگر این فعالیتها به هرشکلی به چالش گرفته شود مردم آسیب خواهند دید.
امید می رود فعالین مدنی و حقوق بشری با انگیزه و پرانرژِی به تلاشهای خویش مصمم تر از گذشته ادامه دهند.
دیدگاه خودرا بنویسید