اکنون که شما در حال مطالعه این یادداشت هستید، دهها و بلکه صدها کامیون و تریلی در حال انتقال سرمایههای تجدیدناپذیر افغانستان به خارج از این کشور به خصوص پاکستان هستند. زغالسنگ، انواع سنگهای قیمتی و نیمهقیمتی و چوب درختهای کمیاب افغانستان، از جمله سرمایههای تجدیدناپذیر ملت افغانستان هستند که اکنون به لیلام و حراج گذاشته شدهاند. وقتی از سرمایههای تجدیدناپذیر حرف میزنیم، یعنی این که وقتی آنها از کف بیرون شدند، دیگر جایگزین نمیشوند و این بزرگترین ضربه به یک کشور است. این بماند که اکنون گونههای نایاب و در حال انقراض انواع پرندگان و در مجموع محیط زیست افغانستان هم به خاطر قرارداد با قطریها در آستانه نابودی قرار گرفته است.
در همین حال طالبان و چین پانزدهم جدی قرارداد ۲۵ ساله را درباره استخراج نفت حوزه دریای آمو امضاء کردند که این هم بیش از پیش بر نگرانیها افزود. جدا از موانع حقوقی قرارداد با گروهی که هنوز به رسمیت شناخته نشده است، چین کشور مطمئنی برای رفاقت اقتصادی نیست. اکنون این کشور به «دیپلماسی تله بدهی» مشهور شده است. یعنی پکن نخست کشور هدف را در دام قرض و بدهی گرفتار میکند و سپس تا آخرین رمق به بهرهبرداری میپردازد. سریلانکا، کنیا، پاکستان، مالدیو و بنگلادش از جمله کشورهایی هستند که در تله بدهی چین گرفتار شدهاند که برخی از آنها مثل سریلانکا تا مرز ورشکستی اقتصادی هم پیش رفتند. به اصطلاح عامیانه، چین کشوری تازه به دوران رسیده است که اگر یکی داد، تا ده تا نگیرد و طرف را ورشکسته نکند، نمیگذارد. خاصیت دیگر چین سوءاستفاده از ناچاری کشورها است. در حقیقت چین سراغ کشورهایی میرود که در حال غرق شدن هستند و از سر ناچاری به هر تخته پارهای دست میاندازند. جدا از این، تاریخ روابط اقتصادی چین با شرکای خود ثابت کرده است که این کشور مادامی که فشار روی آن نباشد، به تعهدات بینالمللی در زمینه قراردادهای اقتصادی پابند نیست. در بیست سال گذشته دیدیدم که چین چندین بار به بهانههای مختلف از تعهدات خود در قبال قراردادهای اقتصادی با دولت سابق، شانه خالی کرد.
موضوع دیگر این که به تصور عدهای، درآمد حاصل از استخراج معادن افغانستان برای بازسازی افغانستان و پرداخت حقوق و معاش کارکنان هزینه میشود اما این تصور درست نیست زیرا آنچه در یک و نیم سال گذشته از بازسازی اندکی در افغانستان شاهد بودهایم، توسط کشورها و نهادهای خارجی صورت گرفته است. همینطور معاش کارمندان و کارکنان نیز از کمکهای خارجی پرداخت شده و میشود. در حال حاضر درآمد ناشی از لیلام سرمایههای ملت افغانستان، فقط صرف نهادها، اعضاء و ایدئولوژی طالبان میشود. اگر هیچگونه اطلاعی درباره هزینههای مخفی درون گروهی طالبان نداشته باشیم، حداقل این را میدانیم که در حال حاضر صدها و بلکه هزاران مدرسه طالبانی در سراسر افغانستان در حال احداث است. هرچند طالبان تجار و مردم محلی را به کمک برای ساخت مدارس ملزم کردهاند اما این کمکها برای سرپوش گذاشتن روی سرمایهگذاری هنگفت طالبان برای مدارس است. در صورت خوشبینانه سود این مدارس برای آینده افغانستان صفر است اما در صورت بدبینانه، از این مدارس افرادی با ایدئولوژی طالبان که پدیده انتحاری از بارزترین آن است، خارج میشوند. لذا امروز هر کشوری که با طالبان قرارداد اقتصادی امضا کند، به معنای قربانی کردن سرمایههای ملی افغانستان در پای ایدئولوژی طالبان است.
1 comment