گفت وگو با لینا روزبه – گفتوگو کننده: زهره اسپاد
لینا روزبه خبرنگاری است که تلویزیون آشنا را بیشتر با چهرهی او میشناسیم. او یکی از نویسندهها و شاعرهای خوب کشورمان نیز است که از افغانستان مینویسد و میسراید، خودش میگوید نظریات و واکنش هایی را که از خوانندهها و بینندهها، دربارهی نوشتهها و یا گزارشهایش دریافت میکند، هرگز برایش کهنه نمیشوند و هر بار احساسی تازه به او میدهند، گفتوگوهایی که در صفحهی فیسبوکش با مردم انجام میدهد؛ نشان دهندهی همین ارتباط شایستهی او با مردم است و اکنون ۱۵ سال از این ارتباط دوستانه میگذرد.
ما هم برای اینکه، ارتباطها و آشناییها را به شناختی ژرفتر تبدیل کنیم با او به عنوان یکی از مطرحترین زنان افغانستان گفتوگو کردیم.
کمی از خودتان برای خوانندههای ما بگویید:
من لینا روزبه و خبرنگار هستم. پس از اینکه روسیه به کشور ما هجوم آورد من نیز به همراه خانوادهام ناچار به ترک افغانستان شدم، زندگی مهاجرت را در سه کشور ایران، پاکستان و کانادا سپری کردم و حال هم در ایالات متحده زندگی میکنم. تحصیلاتم را تا مقطع لیسانس در رشتهی حقوق و علوم سیاسی در شهر مونترال کانادا به پایان رساندهام و لیسانس دیگرم هم در امور مطبوعات و رسانهها است، از سال ۲۰۰۳ کارم را به عنوان گویندهی رادیو و تلویزیونِ صدای امریکا و در واشنگتن آغاز کردم و اکنون مدیر مسوول بخش دری، رادیو و تلویزیون صدای امریکا هستم.
چطور خود را در قلمرو خبرنگاری یافتید؟
پیش از اینکه به صدای امریکا بیایم برای پرینت مدیا و یا مطبوعات چاپی شعرها و مقاله هایی مینوشتم، بیشتر نوشتههای من که در این رسانهها به چاپ میرسیدند دربارهی افغانستان بودند، ولی خبرنگاری را به معنای کامل آن در رادیو و تلویزیون صدای امریکا، شروع کردم.
از حس و حالتان پس از چاپ نخستین گزارشتان برای ما بگویید:
نخستین بار دقیق یادم نیست که چه چیزی نوشته بودم چون بیست و اندی سال است که در انترنت و رسانههای چاپی مینویسم و درست به یاد ندارم که نخستین مقاله و یا شعرم که به چاپ رسید، کدام بود ولی بزرگترین احساسی را که همیشه از خواندن نظریات کسانی داشته ام که این نوشتهها را میخوانند، برای من تا حال کهنه نشده است و هنوز هم هر چیزی را که مینویسم و یا در صفحه فیسبوک میگذارم و یا اگر به چاپ میرسد و یا اگر مصاحبهای است که انجام میدهم و یا اگر از نگاه خبرنگاری موضوعی را پوشش میدهم، نظریاتی را که از خوانندهها و بینندهها میگیرم هنوز هم برای من نو و جالب است و تا هنوز هم تمام نظرات آنها را میخوانم.
واکنش دیگران به کار شما چه بود؟
هنگامی که کارم را در بخش رادیو آغاز کردم، نخستین واکنش منفی بود که با آن روبرو شدم. البته من فکر میکنم که بیشتر رسانههای افغانستان هم با آن روبرو هستند. به خاطر لهجهام بود، هنگامی که من افغانستان را ترک گفتم کودکی بیش نبودم و به مدت هفت سال در ایران زندگی کردم، از هرات هم هستم و بنابرین برخیها یعنی شمار اندکی از مردم در آغاز کار به لهجهام واکنش نشان دادند و به جز آن با واکنش به خصوص دیگری که به کار من مربوط باشد به جز از تشویق و حمایت، روبرو نشده ام و خوشبختانه نظرات منفی و واکنشهایی شدید را تجربه نکردهام.
میدانیم که کار یک زن به عنوان خبرنگار دشواریهای خاص خودش را دارد، از دشواریهایی که در این مسیر با آنها روبرو شده اید، برای ما بگویید:
در سال ۲۰۰۶ هنگامی که تلویزیون صدای امریکا آغاز به کار کرد، من و همکاران خانم دیگرم، نخستین زنانی بودیم که بدون پوشش حجاب یا روسری و یا چادر در تلویزیون ظاهر شدیم و این نیز نظریات منفی و مثبتی را به دنبال داشت. در زمینه دشواری های دیگری که زنان افغانستان با آنها روبرو هستند، چون من در واشنگتن کار میکنم، باید بگویم که با آنها روبرو نشدهام و تنها دشواری که در عرصه خبرنگاری دچارش بودهام، دسترسی غیر مستقیم به اخبار افغانستان بوده است. چرا که اخبار به ما میرسد و طبیعی است که در مقایسه به اینکه آن خبر به من برسد و دوباره آن را بنویسم و بخوانم، به عنوان یک خبرنگار بیشتر علاقه به پوشش مستقیم وزندهی خبر از محل دارم. صد البته که فن خبرنگار هم همین است. بنابرین من فکر میکنم یکی از دشواری هایی که من خودم تجربه اش کرده ام، همین باشد که من خبرنگاری هستم که برای کشوری کار میکنم که اخبار آن به طور غیر مستقیم به من میرسد و من هم فرصت اندکی دارم تا خودم خبرهای مربوط به آن کشور را به طور مستقیم پوشش قرار بدهم و چیزی درباره آن بنویسم.
آیا در این مسیر تنها بودید و یا مشوقی هم چه در خانواده و یا در اجتماع داشتید؟
خوب معلوم است، همسر من هیچ گاهی اعتراضی به کار من در صدای امریکا نداشته است. پدرم نیز همچنین، من فکر میکنم حمایتی که یک زن از سوی خانواده اش به آن نیاز دارد، در افغانستان و در مقایسه با واشنگتن مهمتر و مطرحتر است چرا که زندگی کردن و بودن در این کشورها خواه و یا ناخواه روی اذهان زنان و مردان تاثیر گذار بوده است. بنابرین بله؛ من از سوی خانواده ام حمایت میشوم ولی در محیطی مانند واشنگتن و اگر من خبرنگاری در هرات و یا کابل و یا ولایتهای دیگر میبودم، من مطمینم که نه همسر و نه پدرم مرا حمایت نمیکردند. بنابرین خانم هایی که در افغانستان در شرایط سنتی، جنگ و تهدید و مسایل دیگر در عرصه خبرنگاری کار میکنند، برای من بسیار الهام بخش هستند.
در خبرنگاری به دنبال چه چیزی بودید و یا هستید؟
با توجه به فن خبرنگاری، خبرنگار حرفهای کسی است که احساسات، برداشتها و هرگونه کنش، وابستگی و تمایل سیاسی خود را بتواند از خبر و کاری که دارد، به دور نگه دارد. یعنی رسالت یک خبرنگار این است که یک خبر را بی طرفانه، بدون جانبداری و بدون هدایت اندیشههای جامعه به سوی مفکورهای که به آن باور دارد، به مردم ارایه کند. من هم همیشه طرفدار همین رکن اساسی خبرنگاری در کار خود به عنوان ژورنالیست بوده ام و همیشه کوشیدهام که اگر خبری را پوشش میدهم نخست اینکه موثق باشد، دوم اینکه بدون جانبداری آن را ارایه کنم و سوم نظریات و همه جوانب در آن شامل باشند تا بتوانم اعتماد کسی را که این خبر را میخواند به عنوان یک خبرنگار به خود جلب کنم .
میدانیم که هنوز هم دشواری های زیادی وجود دارند، می خواستم بپرسم به نظر شما زنان در این شرایط چه نقشی میتوانند داشته باشند؟
همانطور که پیشتر هم گفتم، به نظر من زنان خبرنگاری که اکنون در افغانستان کار میکنند، در سرتاسر جهان شجاعترین ها هستند؛ به این خاطر که آنها برای جامعهای کار میکنند که از یوغ رژیمی مانند رژیم طالبان برخاسته است. رژیمی که در آن حضور زن در جامعه کاملا نهی شده بود، آنها در چنین جامعهای عرض وجود کردند و در مدت اندکی با سرعتی بسیار بالا رشد کردند که این بسیار تحسین برانگیز است، چرا که رسیدن یک زن از پشت دیوارهای خانه به خبرنگاری کار آسانی نیست. به نظر من زنان افغان مصمم هستند و کسی نمی تواند آنهارا پشت سر نگه دارد، آنها شجاع هستند و با وجود اینکه در جامعهای زندگی میکنند که هر بحران و فاجعهی آن زنجیرهایی از جنگ، تهدید، فقر اقتصادی، بیسوادی و سنتی بودن گرفته تا برخی از کلیشههای منفی که برای آنان در نظر گرفته می شوند و هیچ ربطی هم به مذهب ندارند، به پاهایشان می بندد، باز هم کار میکنند و ما اکنون زنانی را داریم که در هر عرصهای مطرح هستند. بنابرین باید بگویم که من خواهان کامیابی و پیروزی آنها هستم و امیدوارم که این روحیهی مبارز زن افغان را هیچ کس، نه به افسار بکشد و نه کنترول کند و نه زیر یوغ و تسلط خود در بیاورد و زنان افغان همیشه بتوانند به همین سرعت به سوی پیشرفت گام بردارند.
از کارهای نکرده تان در عرصه ی خبرنگاری برای ما بگویید:
من یک خبرنگارم و هر خبرنگاری آرزو دارد با کسانی مصاحبههایی داشته باشد، من هم همیشه با خود میاندیشیدم که اگر بتوانم روزی با رهبر طالبان، ملا عمرگفتگو کنم، چه پرسش هایی را از او خواهم پرسید و یا اگر روزی با رییس جمهور اوباما و یا ترامپ و یا با برخی از مبارزین حقوق مدنی گفتوگو میکردم. چه پرسشهایی را از آنان میپرسیدم بنابرین آرزوهای من به عنوان یک خبرنگار این است که بتوانم فعالیتهای بهتری داشته باشم و گزراشهایی را که تهیه میکنم هر روز بهتر از گذشته شوند و بتوانم به نحوی چیزهایی را که تا کنون در بخش خبرنگاری صورت نگرفته است، انجام بدهم. برای نمونه رسانههای اجتماعی به سرعت در حال رشدند و بعید نیست اگر روزی جایگزین تلویزیون و رادیو شوند و من میخواهم برنامههایی را در این رسانهها روی دست بگیرم. بنابرین من فکر میکنم که فن خبرنگاری با تحولات در تکنولوژی تغییر میکند و هر خبرنگار درکنار اینکه می خواهد با شخصیت های برجسته مصاحبه کند، در جستجوی این نیز است که چطور بتواند کارش را مرتبط به زمان نگه دارد و بتواند خبرنگاری خود را بهتر کرده به دنبال ایدههای نابی هم باشد که با کلیشه و استندرد عام متفاوت باشد تا نظر بیننده ها را بتواند جلب کند. بدلیل اینکه رقابت در بازار رسانههای افغانستان بسیار نزدیک شده است و این توانایی یک خبرنگار یا یک فرد رسانهای را نشان میدهد که چطور میتواند در این رقابتها توجه بینندهها را به خود معطوف نگه میدارد و البته این همانطور که گفتم به نوآوری در شیوه ی ارایه خبر بستگی دارد.
تصویر یک جامعهی ایدهآل برای کار خبرنگاری به ویژه برای بانوان از نظر شما چگونه است؟
اول باید احترام به زنان وجود داشته باشد، چرا که ویدیوهایی به ما رسید که نشان میدادند خبرنگاران زن آزار و اذیت می شوند و همچنان در برخی از رسانهها هنگامی که زنان را به کار میگمارند، استندردهایی متفاوت با مردان را برای استخدام آنها در نظر میگیرند که همهی اینها باید از میان بروند، باز هم تکرار میکنم اگر فرصت آموزش برای زنان هم فراهم باشد، می توانیم زنان برجسته ای را در عرصه خبرنگاری داشته باشیم. زنان باید در عرصهی تصمیمگیریها تأثیرگذار باشند و در شغلهای بالاتری کار کنند. پس باید امکان آموزش برای آنها هم فراهم شود و جامعه نیز ایشان را بپذیرد و احترامی برابر با احترامی که به خبرنگار مرد قایل است، برای آنها نیز قایل باشد و همچنان زنان باید امکان دسترسی به معلومات داشته باشند چون اطلاعات کافی برای کار روی گزارش های تحقیقی، وجود ندارد.
آیا تا کنون از کار خبرنگار موفق دیگری الهام گرفته اید؟
خبرنگاران مرد و زن زیادی هستند به ویژه در افغانستان که برای من الهام بخش بوده اند، مانند فرحناز فروتن، شکیلا ابراهیم خیل در افغانستان، و در امریکا عطیه ابوی و همچنان برخی از خبرنگاران بی.بی.سی. اینها و برخی از خبرنگاران دیگری که نامشان را نگرفتم، برای من الهام بخش بوده اند و من فکر می کنم در کشوری که تا چند سال پیش شرایط مناسبی نداشت، اکنون خبرنگارانی را داریم که در مهاجرت بزرگ شده اند و در شبکه های جهانی مانند بی.بی.سی، سی.ان.ان و غیره کار می کنند و درباره مسایل سیاسی بحث میکنند و این دارای ارزش بسیاری است.
حضور زنان را در رسانهها چگونه میبینید و چه راهی برای حضور معنادار و جدی آنها پیشنهاد میکنید؟
با در نظر داشت شرایط افغانستان من فکر میکنم که نقش زنان در رسانهها برجسته است و فعالیت هایی را که در حیطهی ظرفیت و توانمندی های آنان گنجانیده شده است انجام میدهند؛ ولی باید بگویم که به نظر من امنیت یکی از مشکلاتی است که ممکن است سد راه زنان باشد و نتوانند وظایف شان را به خوبی مردان انجام بدهند. در حال حاضر، ما با اخباری از فاجعهها روبرو هستیم که با توجه به شرایط افغانستان، شاید مردان بهتر از زنان بتوانند؛ آنها را پوشش دهند. بنابرین شرایط باید بهتر شود تا نقش زنان در رسانهها سازندهتر شود. اگر باور جامعه دربارهی زنان سنتی باشد و خبرنگاران زن جدی گرفته نشوند و به زنان نقشهایی بالاتر از نقشهای کلیشهای، تعلق نگیرند و یا میزبانی برنامهها به زنان داده نشوند و نظریات زنان مطرح نباشند، من فکر نمیکنم که پیشرفتی بتواند صورت بگیرد. و نیز فکر میکنم با توجه به شرایط افغانستان زنان نقش بارز و برجستهای را در رسانه های افغانستان، دارند.
در کنار خبرنگاری دیگر به چه کارهایی علاقه دارید؟
واضح است که علاقهی زیادی به خواندن و نوشتن دارم. شعر و داستان مینویسم و پسری ۱۱ ساله به نام آرمان نیز دارم که بیشتر وقتم را باید با او بگذرانم و به عنوان یک مادر باید بگویم که من هیچ کاری را دشوارتر از تربیت فرزند نیافته ام؛ چرا که وقت زیادی را باید به آن اختصاص داد، ولی باز هم نمیتوان از کافی بودنِ آن مطمین بود چرا که ممکن است، کودک باز هم به جایی که ما میخواهیم نرسد و من بر این باورم که «یک قریه به کار است تا یک طفل تربیت شود» و بنابین بیشتر وقتم را با نوشتن داستان، شعر و مقاله و به همراه پسرم میگذرانم.
کمی هم از زندگی خصوصی تان بگویید.
من ازدواج کرده ام، پسرم یازده ساله است، در رشتهی سیاست لیسانس دارم و فوق لیسانسم را هم در شهر مونترال بدست آوده ام و در رشتهی ارتباطات هم دیپلومم را از واشنگتن به دست آوردهام.
سخن پایانی:
من امید دارم که افغانستان کشور بهتری خواهد شد و نسل آیندهی ما در محیط بهتری رشد خواهد کرد. اگر ما همدیگرپذیری و همدلی را بر همزبانی ترجیح دهیم و بکوشیم تا مشکلاتی را که در جامعه وجود دارند. با جامعه سازی و فرهنگ سازی و ثبات سازی از میان برداریم و به نحوی همهی ما روی آن متمرکز باشیم. و اگر ما صادقانه در هر بخشی به اصول شایسته سالاری، شفافیت و مبارزه با فساد پایبند باشیم، در فرصت کمتری پیشرفت میکنیم. به نظر من برای تحول در یک جامعه به رهبر و یا فرشته نیاز نداریم بلکه هر فرد میتواند در آن نقشی داشته باشد و در پدید آوردن آیندهای پر از آرامش، سهمی داشته باشد.
روزنامه هشت صبح
دیدگاه خودرا بنویسید