وضعیت جنگ داخلی در افغانستان, ازحالت ” مشخص ” به گونه ای کنونی یعنی “انتحار” به شکل پیچیده ای تغییر یافته است. پیچیده گی اوضاع امنیتی و سیاسی افغانستان ناشی از؛ حضورنظامیان غربی وامریکای, جنگ نیابتی هند وپاکستان, ایران و عربستان , حضوراقتصادی چین در مرزهای روسیه می باشد. عوامل اصلی جنگ هرکه باشد اما مسئول اصلی دفاع از امنیت و جان مردم دولت کنونی است. درین نوشته برای گشایش بحث بر اینکه«چه می توان کرد؟» در شرایط کنونی ؛مشخصات اصلی اوضاع فعلی کشوررا به گونه ای مختصرتبیین نموده وتوانایی های مردم را برای دفاع خودی بر می شمارم:
3.اکثریت انهای که در استخدام دولت قرار دارند, در پوشش شعار تطبیق قانون , حفظ تمامیت ارضی ووحدت ملی , دولت را مشروعیت داده ومانع بر خورد جدی مردم با دولت شده است.اکثریت هزاره ها ی دولتی در برابر تبعیض وبی عدالتی علنی بر ضد هزاره ها, دم فروبسته است.
12.عربستان بنا بر دها دلیل فکر می کند,غرب کابل وهزاره جات پایگاه افغانی ایران است وآن همه ملاها وایت الله ها , با عمامه های سفید وعلم های سبزوسیاه حاکم بر سرنوشت هزاره ها, نمایندگان فرهنگی ومذهبی حکومت ایران, ضد جهان اهل سنت, امریکا وعربستان است.هیچ دلیل هم وجود ندارد که عربستان وغرب جز این فکر نمایند.هیچ جریان از داخل جامعه هزاره برای رفع سوء تفاهم کاری انجام نداده است.بلکه به دلیل نادانی مردم, هر کسی وهر جریان بیش از دیگری, با این فضای نا خواسته خود را وفق داده است.حضورفاطمیون “مهاجرین ناچار افغانی در ایران” در سوریه , دلیل دیگری بر الودگی فضای سیاسی بر سرنوشت هزاره ها, گردیده است.
16.رستاخیز عظیم وتاریخی مدنی مثل “جنبش تبسم” و”جنبش روشنای” به دلیل فقدان تشکل سیاسی به تاراج رفت. آن همه خشم وخروش مردم به جا ی اینکه جریان ستم وتبعیض را, از پای در اورد, باعث اختلاف وسردر گمی گردید.
چه می توان کرد؟
اول. بر رغم تمام ضعف های سیاسی ونظامی ,هزاره ها توانای دفاع را به شکل مناسب در افغانستان دارند.شدت ستم وتبعیض انگیزه ای دفاع را بالا برده است. هر چند در میان اقشار هزاره های حکومتی, سیاسی ومحافل فرهنگی سردر گمی وبد تر از همه؛ پروسه ای کشتار مردم, به گونه ای بهت آوری عادی شده است.برای گرفتن محفل سالگرد شهید مزاری, هر سال ,دها مجلس وکمیته های تدارک بر پا می گردد, اما تمام این کمیته ها, از کنار این همه کشتارهای مداوم , به راحتی می گذرند. اما مردم که آماج اصلی کشتاراست,در روان انها, هیجان وانگیزه ای زندگی ,بقاء ومقاومت هم چنان وجود دارد.این انگیزه وشهامت , توانایی اصلی و کنونی را تشکیل می دهد.
دوم. مسلح شدن به هر قیمتی واز هر کشوری وایجاد حلقات دفاعی ومردمی به هیچ وجهی با قانون اساسی که هزاره ها جز محرومیت هیچ خیری از ان ندیده است منافات ندارد.
سوم.امکانات جهان ,حضور امریکا وغرب مورد استفاده شئونیست های قومی قرارگرفته است.هیچ قانونی ملی وبین المللی نمی تواند کشتارهزاره هارا توجیه نماید. درافغانستان کنونی متاسفانه, هیچ کسی جز خود هزاره ها مدافع شان نیست. نه حضور امریکاه توجیه ملی دارند ونه پاکستانی بودن گلبدین وطالبان توجیه ملی دارند.استفاده هوشمندانه از تضاد منطقه ای کشور ها, به هیچ وجهی تلاش غیر ملی نیست.
چهارم. تلاش های مدنی وسیاسی همه وسیله است .وسیله ای دفاع ورسیدن به هدف در یک جامعه ای مدنی . وقتی که این گونه تلاش ها, به درازا ی بیش از یک دهه نمی تواند جواب دهد, ادامه ان جز کشتار بیشتر, هیچ دست آورد دیگری ندارد.
پنجم. مسلح شدن وامادگی برای دفاع, هرگزتهدید دولت نیست. بلکه همکاری برای ایجاد امنیت ورفع ناتوانی های است که؛ باعث ادامه قتل عام شده است.
ششم.البته که در چنین حالت اضطراری برای مدیریت وانسجام توانای ها, نسبت به , ایجاد تشکل سراسری ملی , تلاش های مناسب ضرور است که؛ بدون آن نمی توان از توانای ها وظرفیت های موجود دفاعی , استفاده نمودوبا ضعف ها ونقص های عملی مبارزه کرد.
نتیجه: هزاره ها نزدیک به دو ده است که بدون هیچ دست اورد, در کشور خود, فقط برای زندگی وبقاء ؛ تسلیم هر گونه خواسته های حکومت قبیلوی در مرکز شده است .اکنون اوضاع سیاسی بگونه ای رقم خورده است که حتا” رای” این مردم را قبول ندارند.اگر هزاره ها برای بقاء خود چاره ای مناسب , خون وخشونت که؛ برای حذف انها به راه افتاده است, نسنجد؛ تمام تلاش ها ی فرهنگی, علمی واقتصادی آنها را , به آتش می کشند.
دیدگاه خودرا بنویسید