اميرخان محمدي
چکیده
دراین مقاله بعد از معنا ومفهوم مهاجرت به ا نواع مهاجرت چون: مهاجرت قطعی، مهاجرت به قصد بازگشت، مهاجرت اجباری، مهاجرت خود
خواسته، مهاجرت انفرادی و مهاجرت تودهای پرداخته شده است.
مهاجرت در تقسيم بندي تاریخی عبارتند از: مهاجرت قبل از تاریخ یا پیش تاریخی، مهاجرت هزاره اول قبل از میلاد تا کشف قاره آمریکا در اواخر قرن ۱۵؛ مهاجرت بعد از کشف قاره آمریکا تا جنگ جهانی اول؛ مهاجرت بعد از جنگ جهانی اول یا مهاجرت در عصر حاضر.
پیامدهای کلی و مهم مهاجرت عبارتند از: ۱- افزایش یا کاهش تعداد جمعیت ۲-تغیير ترکیب جمعیت ۳- تسریع رشد جمعیت شهری و تخفیف رشد جمعیت روستایی ۴- تنوع فرهنگی، انتقال تجربیات و نوآوری.
کلیدواژه ها: مهاجرت، انواع مهاجرت و پيامدها.
مهاجرت یکی از عوامل تغییر جمعیت بوده که مهاجر از مبدا به سمت مقصد تغیر جغرافیایی و حرکتی داشته است و دراین تغیر چند چیز حاصل می شود:
۱- تعادل جمعیت و عدم تعادل جمعیت؛
۲- تبادل ارز؛
۳- تعادل نیروی کار و یا عدم تعدل نیروی کار؛
۴- تبادل فرهنگ؛
۵- آوردن صنعت؛
خلاصه مهاجرت پیروان مذاهب، اقلیت خاص، گروه های فنی خاص و یا صاحبان سیاست، جامعه را تحت تاثیر گذاشته و ممکن است موجب تعادل جمعیت شده و یا عدم تعادل را در کشور ایجاد نماید. ویا ممکن است تعادل ارز و یا نیروی کار را در خارج گسیل دارد و همچنین ممکن است موجب تبادل فرهنگ و یا آشنا شدن با صنعت و حرفه خاص شود که بعد از یاد گیری مهاجر در داخل سبب رونق کار داخل کشور مهاجر فرست گردد ویا در مواردی موجب توسعه و تفاهم مسالمت آمیز گردد بخصوص مهاجرتهای داخلی که منجر به تحرک یا وضعیت کار در کشور شود و ممکن است در اثر مهاجرت و تقابل نیروی کار و صاحبان حرفه و فن، کشور را ترك گفته و مسائل پیچیده و مشکلات اقتصادی را در کشور ایجاد نماید.
مهاجرت شکلی از حرکت جغرا فیایی ویا مکانی جمعیت است که بین دو واحد جغرافیایی انجام میگیرد که مهاجر از نقطه مبدا بسوی مقصد تغیر اقامت میدهد.[۱] اما برخی دانشمندان مهاجرت را یک نوع انتخاب دانسته وعلت آن هرچه باشد نتیجه ي ملموس آن تغیر محل اقامت به سوی محل جدید که مهاجر قصد اقامت دارد میباشد و اما در برخی موارد مهاجرت به صورت انتخابي نمیباشد بلکه بر اثر عواملی، مجبور به مهاجرت میشود. پی یر لروی در کتاب استعمار، مهاجرت را یک اقدام «اجتماعی و اقتصادی» مطابق با فطرت و نیازهای طبیعی انسان میداند.[۲]
رولان پرسا جمعیتشناس فرانسوی مهاجرت را حرکات افراد یا گروهای میداند که تغیر دائمی ویا طولانی محل اقامت معمولی فرد را بدنبال دارد. به نظر وی در تحلیل حرکات مهاجرتی به سه نکته باید توجه کرد:
الف) دائمی یا طولانی بودن مدت اقامت در محل جدید؛
ب) وجود فاصله مکانی بین دو محل جدید؛
ج) وجود فاصله زمانی و زمان انجام مهاجرت.[۳]
زمان: به لحاظ زمان مهاجرت بدو دسته مهاجرت قطعی و مهاجرت به قصد باز گشت تقسیم میشود.
۱- مهاجرت قطعی؛
در این قسم مهاجر قصد بازگشت ندارد كه خود این تصمیم را میگیرد ویا به سبب عواملی نمیتواند دوباره به محل اقامت قبلی خود بدلیل تخریب زلزله، آتشفشانی، سیل و یا عوامل دیگري برگردد.
-۲ مهاجرت به قصد بازگشت
مهاجری که قصد بازگشت دارد، بیشتر به کار گران فصلی مصداق پیدا میکند که کار گران در فصلی کاشت، درو و غیره در محل اقامت اصلی خود مشغول کار هستند اما بعد از پایان کار فصلی به جای جدید جهت کار اقامت میگزینند و تا فصل کار فصلی در مکان جدید اقامت دارند و این قسم از مهاجرت درباره کار گراني که به خارج از کشور میروند نیز مصداق پیدا میکند چون براساس قرار داد بین دو کشور، مهاجر در کشور مهاجرپذیر رفته تا اتمام انعقاد قرار داد در آنجا مشغول کار است در صورت تمدید قرارداد دوباره دست بکار میشود و یا بعد از اتمام قرارداد بداخل کشور بر میگردد و چه بسا از مهاجراني به جهت امتیازات و تسهیلات در کشور میزبان با فرهنگ و آداب آن کشور انس گرفته موجب ماندگاری دائمی این کارگران شود که دوباره به کشور مقصد مراجعت نداشته باشد ودر آنجا دائمی بماند.
۳- مهاجرت اجباری
مهاجرت اجباری، به مهاجرتی اطلاق میشود که شخص در آن هيچ اختیاري نداشته که نمونه آن را میتوان در مورد انتقال برده از سرزمینی به سرزمینی دیگر یا انتقال افراد از سرزمینی به سرزمینی دیگر به واسطه قرار داد بین المللی جستجو کرد ویا میتوان از کوچاندن اجباری و اخراج سیاسی نام برد که سلطه گران و قدرتمندان در سرزمین حاکم میشوند و اقليت دیگر را میکوچانند و یابه دلایلی سیاسی اخراج مینمایند.
۴- مهاجرت خود خواسته؛
مهاجرت خود خواسته؛ به مهاجرتی اطلاق میشود که خود مهاجر میخواهد از سرزمینی به سرزمینی دیگر منتقل شود و علت هر چه باشد در اینجا اراده نقش دارد که بیشتر این نوع مهاجر به صورت انفرادی، خانوادکی و گروهی صورت میگیرد که تصمیم فرد در اینجا نقش دارد و با اين نوع مهاجرت، مهاجرت اصلی نیز اطلاق میشود که تصمیم خود فرد اصل است بر خلاف مهاجر طبعی که در مهاجرت طبعی خود فرد کدام نقش ندارد و به طبع مهاجر اصلی تصمیم میگیرد نظیر اعضای یک خانواده و یا اعضای گروه که مهاجر طبعی شماریده میشود، به طبع اصل که همان رئیس خانواده و یا رئیس گروه باشد تصمیم میگیرد لذا مهاجر طبعی اطلاق میشود.
۵- مهاجرت انفرادی؛
این مهاجرت به صورت انفرادی است؛ چه به صورت خانوادگی و یا بعضی از اعضای خانواده باشد.
۶- مهاجرتهای تودهای؛
این مهاجرت به شکل توده ي است که گاهی جنبه سیاسی بخود میگیرد و از آن میتوان مهاجرت چینیها به منجوری و مهاجرت روسها به سیبری را نام برد که در اثر به وجود آمدن یک حکومت، توده ي مهاجر میشود به عنوان مثال وقتی که در چین حکومت کمونیستی بوجود میآید ۲ میلیون نفر از آن خارج میگردد. یا مهاجرت کوبائیها در آمریکا وقتی که یک حکومت جدید روی کار میآید. یا مهاجرت افغانها به ایران و پاکستان، مهاجرت ملیت ازبک و تاجیک به ازبکستان و تاجکستان که جنبه سیاسی دارد و همچنین مهاجرت مسلمانان از شبه قاره هند به پاکستان و بنگلادش که جنبه مذهبی دارد و هم چنین مهاجرت یهودیان روسیه به فلسطین و یوگسلاوی به بوسنی و هرزگوین که جنبه مذهبی دارد و پیروان مذ هب خاص مهاجرت گزیدهاند. (با استفاده از شبكه اينترنت پديده مهاجرت)
۱- مهاجرت قبل از تاریخ يا پيش تاريخي
این دوره از ظهور انسان تا پیدایش کشمکش حکومتها را در بر میگیرد در این دوره مهاجرت بسیار کم بوده و در عین حال متأثر از طبیعت نظیر آب و هوا بوده است این دوره انسانها در زمینهای قدیم (آسیا، اروپا، و افریقا) زندگی میکرده و این دوره پیش از پیدایش امریکا بوده است. مهمترین مهاجرتهای که در این دوره صورت گرفته مهاجرت اروپائیها و مهاجرت بنی اسرایل است
۲- مهاجرت هزاره قبل از میلاد تا کشف قاره آمریکا
از وجوه بارز این دوره میتوان سلطه و متأثر شدن را نام برد. تاریخ در این دوره همراه با لشکر کشی و تسلط بر یک سرزمین و راندن صاحبان اصلی آن سرزمین به دیگر مناطق است.
مهاجرت در این دوره شکل سازمان یافته ي نداشت مهاجرت از یک منطقه به منطقه دیگر بوده است. در این مهاجرت سلطه گران به مناطق جدید تسلط یافته و کسانی که سابقا در این مناطق به عنوان سر زمین آبا و اجدادشان زندگی میکرده از آنجا به اجبار مي کوچانیده و آنان به منطقه دیگر میرفتند در حقیقت بازندگان اصلی ساکنان بومی منطقه بودهاند.
۳- مهاجرت بعد از کشف قاره آمریکا تا جنگ جهانی اول
با توسعه دریا نوردی در قرن سیزدهم، چهاردهم و کشف جزایر در آفریقا و جنوب شرق آسیا، اروپائیان را به اینجا کشانید چون این مناطق از جهت آب و هوا برای کشاورزی مساعد بود. کشورهای پرتغال، انگلیس، فرانسه، هلند و… در این دوره برده داری را نیز شروع نمودند که بردهها را کشور استعمار گر اروپایی برای کارهای کشاورزی و کشت نیشکر میگرفتند و بعدها برای درامدهای مالی و مسافرتهای طولانی دریای از آنان کار میکشیدند.
با کشف امریکا دوره جدید برده داری شروع شد کشورهای استعمار گر برده هارا برای آبادی و کارهای طاقت فرسا میبردند به طوری که جزیره کارائب محلی اصلی برای برده داران قرار گرفت و تعداد بردههای حدود ۵ برابر کشورهای استعمارگر اروپایی رسید.
در پایان سده هفدهم تقريبا ۲ میلیون ۷۵۰ نفر و تا پایان قرن هجدهم حدود ۴ میلیون نفر از آفریقا به این مناطق منتقل شدند با احتساب مرگ و میر اینها از ۵ میلیون نفر میتوان متجاوز دانست (مک ایودی، جونز، ۱۳۶۹: ۱۳۰-۱۳۹).
به تدریج در نقاط دیگر آمریکا سیاهان کسیل شد از آن جمله در برزیل تا اواسط قرن هفدهم ۳ میلیون ۵۰۰ برده منتقل شدند و حدود ۶۰ میلیون نفر در مکزیک از نسل دورگه ویا چند رگه آفریقای هاست (همان ۳۵۵-۳۵۸)
ایالات متحده آمریکا خود نمونه از کشورهای برده داری بوده با لغو قوانین برده داری در این کشور بردها آزاد و جابجای عظیمی در کشور ایالات متحده صورت گرفت که بردهها از قسمت جنوب به قسمت شمال غرب شمال شرق و مرکز و از نقاط روستایی به شهری رهسپار شدند کوچانیدن اجباری سیاهان نه تنها در آمریکا بلکه هر جا نیاز به کارهای طاقت فرسا و سخت بودن از سرزمین آبايي و اجدادي شان بدانجا صورت میگرفت و چود سیاهان در فرانسه و انگلیس و ماوراي آمریکا گوبا این واقعیت روشن است.
باکشف قاره امریکا مهاجرت اجباری تنها به سیاهپوستان خلاصه نمیشد بلکه باکشف آمریکا زمینه جابجای استقرار انسان در روی زمین مشکلات را پیش آورد که هنوز انسانها با مقیاسهای آن در گیر است.
عمدهترین مهاجرت در این دوره را با شرح ذیل میتوان بیان کرد مهاجرت و جمعیت پذیری سیبری، یکی از مهمتری جریان مهاجرت بعد از کشف آمریکاست كه مهاجرت روسیه به سیبری در قرن شانزدهم رخ داد. روسیه در زمان اشغال سیبری جمعیت شان از ۲۰۰ هزار تجاوز نمیکرد و درسال ۱۸۰۰ به ۱ یک میلیون و در ۱۸۵۰ م دو میلیون و ۵۰۰ هزار نفر افزایش یافت انتقال روسها به سیبری و کشیدن راه آهن سر تاسری جمعیت روس را در قرن نوزدهم به ۴میلیون و به هنگام جنگ جهانی اول به ۱۴میلیون نفر رسانید. (همان:۶۵)
۴- مهاجرت از جنگ جهانی اول تا عصر حاضر:
مهاجرت بعد از جنگ جهانی اول در اوائل سالهای ۱۹۰۰-۱۹۱۴ ادامه یافت و در سال ۱۹۳۰اقتصاد غرب به رکود گرائید و حتی گروهای زیادی از مهاجران از آمریکا و کشورهای اروپایی به سر زمین اصلی خود بازگشتند.
جنگ جهانی دوم نیز رکود دیگری را پیش آورد مهاجرت در دهههای سوم و چهارم قرن بیستم را بشدت تحت تأثر قرار داد. نیمه اول قرن بیستم با جریان مهم مهاجرتی مواجه بود اول اوج گیری مهاجرتها به کانادا حوالی جنگ جهانی اول تا شروع بحران اقتصادی آمریکا (۱۹۰۰-۱۹۳۰) که حدود یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر مهاجر را راهی آن کشور شد و دومی مهاجرت سیاهپوستان آمریکا از جنوب به شمال آن کشور که به اسکان فزاینده آنان در شهرها انجامید و سیمای استقرار مهاجران در آن کشور را تغیير داد. (the populadion coumcilitg)
با پایان جنگ جهانی دوم مهاجران از کشورهای در حال توسعه به سوی کشورهای اروپایی گسیل شدند در حالی که مردم اروپا از جنگ جهانی آسیب فراوان دیده بود به سوی کشور آمریکا، کانادا، و آمریکای لاتین مهاجر شدند از سوی دیگر کشور ژاپن و آسیا یی شرقی گام به سوی توسعه و پیشرفت اقتصادی برداشتند که حالت مهاجر پذیری به خود گرفتند. بعد از جنگ جهانی دوم جهان به حالت دو قطبی در آمد از یک سو کشورهای توسعه نیافته که وزنه سنگین شمرده نمیشدند همراه کشورهای کمونیستی و سوسیالیستی و از سوی دیگر کشورهای سرمایه دار غرب. گرچه از داخل اردوگاه کمونیستی و سوسیالیستی تجارت به صورت محدود با خارج و بالعکس آزاد نبود بدین جهت پرده آهنین به آن نام نهادند. ولی رفت آمد مهاجرتی را گرفتند که دیوار برلین نمونه گویای ان است ولی در داخل اردوگاه جلو مهاجرت را نتوانست بگيرند و مهاجرت صورت میگرفت وجه بارز آن استقرار مهاجران روسی در اغلب کشورها تحت سلطه بود که به نوعی کنترل سیاسی، نظامی و اقتصادی آن کشور را در پی داشت، برای درک بهتر از مهاجرت در سر نوشت ملتها و پیامدهای دراز مدت آن اشاره گذرا به وضع اتحاد جماهیر شوروی سابق ضروری است. این کشور از قرن سیزدهم تا قرن پانزدهم در سلطه مغولان بود از اوایل قرن شانزدهم توسعه قلمرو خود را آغاز نمود ابتدا قفقاز و آسیای مرکزی مسلمان نشین را از سایر کشور همسایه جدا نمود آنگاه با استیلا بر سیبری وسیعترین قلمرو خود را شروع کرد.
قبل از فرو پاشی ۱۲۶ ملیت و جود داشت و ۱۵ ملیت آن بیش از یک میلیون جمعیت داشت و از هردونفر تبعه آن کشور یک نفر غیر روسی بود حوالی ۱۹۸۰ م حضور روسها در جمهوریهای که حکومت فدرال روسیه را تشکیل میدادند از ۷/۲در صد در ارمنستان تا ۴۳%در قزاقستان در نوسان بوده و به اقلیت قومی مهم و اثر گذار ی در انها تبدیل شده بود حتی پس از فروپاشی شوروی سابق و تشکیل دولتهای مستقل جدید نیز نمیتوان نقش آنان را در مدیریت سیاسی، نظامی، اقتصادی کشورهای مذکور نادیده گرفت.
به همین دلیل است که به رغم فروپاشی شوروی سابق هیچ یک از کشورهای جدید نتوانستهاند به معنی واقعی کلمه خود را مستقل از نفوذ و اثر گذاری آن کشور بدانند با فروریختن دیوار برلین و غیر قابل کنترل داشتنن مرزهای کشورها سوسیالیستی موج جدیدی شکل میگرفت و به مهاجرت ناراضیان سیاسی و متخصص از ان کشورها به اروپا غربی انجامید. تعداد مهاجران از کشورهای اتحاد جماهیر سابق از ۳۴۷۳۰۰ نفر در فاصله سالهای ۱۹۷۱-۱۹۸۰م به ۳۷۷۲۱۴ در سال ۱۹۹۰م رسید یعنی تنها در یک سال از تعداد مهاجران یک دوره ۱۰ ساله تجاوز کرد. (با استفاده از اينترنت، پيرامون پديده مهاجرت)
۱- افزایش و یا کاهش تعداد جمعیت:
مهاجرت چه به صورت بین المللی و یا داخلی باشد جمعیت کشور مهاجر فرست کاهش یافته وبه تعداد جمعیت کشور مهاجر پذیر افزوده میگردد این کاهش یا افزایش جمعیت گاهی بصورت مستمر و کند بوده وگاهی حالت تند وشتاب داشته واین حالت نیز گاهی قطع و صورت کند و مستمر به خود گرفته است
از باب نمونه میتوان جریان مستمر مهاجرت روستائیان را به شهرهای در حال توسعه نام برد که روستائیان بخاطر اختلاف امکانات و کار، روستا را ترک کرده روانه ي شهرهای در حال توسعه مي گردد و نیز ازجریان مهاجرت مستمر به مهاجرت کشورهای استعمار شده بسوی کشورهای استعمار گر اشاره کرد نظیر کشورهای افریقایی تحت سلطه فرانسه به کشور فرانسه. هرچند امروز کشورهای استعمار شده به استقلال خود رسیده و آن علاقه استعمارگری بریده شده است ولی مهاجرت از کشورهای استعمار شده سابق به کشوری استعماری ادامه دارد.
و عکس این مسئله نیز صادق است که از کشورهایی استعماری مهاجرت به سوی کشورهای استقلال یافته و یا نیمه استقلال نیز جریان دارد. علت مهاجرت قومی و نژادی است که به اصطلاح کشورهایی استعمار گر بخود استیلای برتر میدهد از نمونه این نوع مهاجرت میتوان به مهاجرت مستمراتحاد جماهیر شوروی به کشورهایی تازه استقلال یافته آن کشور بعد از انقلاب اکتبر ۱۹۹۷ م اشاره نمود مشکلی که همه کشورهایی تازه استقلال یافته اتحاد جماهیر شوروی با آن مواجهند.
از خصلت عمده مهاجرت کند و مستمر تدریجی بودن آنهاست که باعث میشود کشورهایی مهاجر پذیر سنگینی مهاجرت را حس نکند و یک نوع همنوایی بین مهاجران و کشورهای مهاجر پذیر بوجود میآید.
در این کشورها شرایط سهلتر برای مهاجران فراهم میشود و حضور آن به یک واقعیت اجتماعی قابل قبول تبدیل میشود.
در صورت که تعداد نفوس کشور مهاجر پذیر کم باشد، خود به خود افزایش تعداد مهاجرین چشمگیرتر میشود و در صورتی که مهاجران را اقوام و قبایل گونا گون تشکیل دهند منجر به تعدیل حساسیت بین مهاجران و افراد بومی ساکن میشود و در نتیجه جامعهای از اقوام و ملیتهای مختلف بوجود میآید حقوق شهر وندی تعمیم یافته در نتیجه همه افراد خود را متعلق به آن جامعه میدانند. کانادا، استرالیا، زلاندنو، و امارات متحده عربی را میتوان نمونههای از این جوامع مهاجر پذیر محسوب داشت.
در مقابل این نوع مهاجرت، مهاجرتهایی وجود دارد که حالت تند و در یک مقطع زمانی بوجود میآید سیل عظیمی از جمعیت را وارد سرزمینی معین مینماید، مسائل و مشکلات خاص را چه برای خود مهاجران و چه برای کشور مهاجر پذیر بوجود میآورند. مهاجرت یهودیان به سر زمین اشغالی بعد از اعلامیه بالفور و مهاجرت چینیها به سر زمینهای جنوبی آن کشور را در جریان حکومت سوسیالیستی میتوان نمونههای جریان تند و کوتاه مدت محسوب داشت.
در اغلب موارد این جریان بعد از مدتی از حالت تندی خود خارج شده وبه خود شکلی مستمر میگیرد خصیصه مهاجرت نوع دوم را در یافت میدارد. مهاجرت کوتاه مدت پیامد خصمانه را بدنبال دارد به در گیریها بین مهاجران و ساکنان اولیه سرزمین منجر میشود. این قبیل مهاجرت در گذشته مخصوصا وقتی که تعداد مهاجران زیاد باشند به نیروی بر اندازی حکومت تبدیل شده و در مواردی نظام سياسی کشور را تغیر دادهاند. شاید بتوان ریشه تبعیضهای نژادی بین مهاجران و ساکنان اصلی سرزمینها مهاجر پذیر را در این حالت خصمانه جستجو کرد که از اول بین مهاجران و ساکنان اولیه بوجود آمده وبه نوعی به پپیشداوری منفی انجامیده است که در ک متقابل آنان از جامعه واحد و زندگی مشترک در آن جامعه را مشکلتر کرده است. (سايت پيرامون مهاجرت)
۲- تغیير ترکیب جمعیت:
این تغيیر عمدتا به صورت تغیر در ترکیب جنسی و تغیر در ترکیب سنی خودنمایی میکند و تغیرتر کیب قومیتها و ویژگیهای اقتصادی و اجتماعی را نیز بدنبال دارد.
در مورد مهاجرتها به شکل خانواری انجام میگیرد و تأ ثیر چندان بر ترکیب جنسی و سنی جمعیت باقی نمیگذارد. مگر آنکه ساختار جمعیتی مبدأ مهاجرتی، تفاوتی بارزی با ساختار جمعیتی مقصد مهاجرتی داشته باشد. در بسیاری از موارد نسبت مردان بین مهاجران بیش از نسبت زنان است که این خود منجر به افزایش تعداد مردان در کشور مهاجر پذیر و کاهش تعداد مردان در کشور مهاجر فرست میگردد مثالهای زیادی در این باره وجود دارد.
هرم سنی مهاجران بازگشته به ماتینیگ در حوالی ۱۹۹۰ م نمونه از مهاجران خانواری است. به رغم نامتعادل بودن ترکیب سنی آنان که از عدم بازگشت جوانان به سرزمین خود حکایت دارد، نسبت جنسی بین آنان متعادلتر است و تفاوت اندکی با نسبت جنسی طبیعی دارد و نمیتوان ترکیب جمعیت آن سرزمین را دگرگون کند.
در حالی که مهاجرت امارات متحده عربی ترکیب جنسی و سنی جمعیت را به هم زده و انباشته شدن بیشتر مردان بویژه در سنین ۳۰ تا ۶۵ ساله آن سرزمین انجامیده است.
۳- تسریع رشد جمعیت شهری و تخفیف رشد جمعیت روستایی:
مهاجرتها عامل بر انگیزاندن رشد جمعیت شهری و کاهش جمعیت روستایی بوده که مهاجران روستا به قصد استقرار شهرهای بزرگ دست به این کار میزنند نظر به رشد جمعیت سالانه شهری و روستایی جهان و قارهایی تشکیل دهنده آن در فاصله سالهای ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۵ مؤید این مدعاست.
جمعیت شهری (به در صد) جمعیت روستایی (به در صد جهان ۵۰/۲ ۸%افریقا ۴/۴ ۲%آسیا ۳/۳ ۸%اروپا ۶% ۱-امریکا لاتین و کارایب ۶/۲ ۲/۰-آمریکای شمالی ۳/۱ ۳/۰ اقیانوسیه ۵/۱ ۷/۱ (Source ۱۹۹۶)
۴- تنوع فرهنگی و انتقال تجربیات و نو آوری
یکی از پیامدهای عمده مهاجرت آشنایی مردم با فرهنگ و تمدنهای مختلف است. گرچه پذیرش فرهنگهای گوناگون در ابتدا با عکس العملهای منفی از سوی مهاجران و ساکنان بومی رو برو بوده اما سر انجام این بر خورد تمدنها به تعاطی فرهنگ منجر میشود. از بده و بستانها آنها فرهنگ متعالیتر بوجود میآید در کتاب جمعیت آینده ایالات متحده آمریکا (PUPULATION۱۹۶۹ COUMCITD) (population council) ۵ آمده است که آن کشور درهمه فرهنگ و تمدن خود و نیز کلیه مسائل و مشکلاتی كه با آن مواجه بوده یا در آینده در آن کشور شکل خواهد گرفت مدیون مهاجران است.
انتقال فرهنگی از وقتی که انسان توانست از جایی به جایی دیگر برود آغاز شد امروز نیز اثر مهاجرتهاي دریای غنا بخشی به فرهنگ اروپایی و از آن طریق به فرهنگ و تمدن اغلب کشورهای جهان مشهود است[۴] بر خورد اسلام و مسیحیت و اثر گذاری آن بر توسعه آزادیهای که زیر ساخت حکومتهای دموکراتیک غربی است، همواره بازور و سلطه همراه نیوده است. ویل دورانت به کرات به آزادی مذهبی در کشورهای اسلامی اشاره میکند و مینویسد «بسیاری از یونانیها با استعداد و دارای اصول اخلاقی به اندازه برتری اخلاقی مسلمانان واقف بودند… که آین اسلام را به میل و رغبت میپذیرفتند.[۵]
وی هم چنین به نقل سرتامس ارنولد یا استاد مسلم مسیحی یاد آور میشود که «پروتستانهای سیلزی مشتاقانه برترکیه عثمانی مینگریسته و باطیب خاطر حاضر بودند که آزادی مذهبی را به بهای اطاعت از مسلمانان خریداری کنند و میدانیم که دین یکی از پایاترین عناصر فرهنگی است که فرهنگ و تمدن را به صورتی ماندگار تحت تأثیر قرار میدهد.
اختلاط قومی و فرهنگی یکی از ویژگیهای عمده کشورهای مهاجر پذیر است. استرالیا، امریکا، کانادا اغلب کشورهای اروپایی وحتی ممالک چون افریقای جنوبی به نوع تنيدگی قومی و فرهنگی شکل گرفتهاند که قصد افتراق و جدای قومی و فرهنگی در آنها به منزله تلاش کل جامعه محسوب میشود تجربه که در یوگسلاوی سابق پیش آمد و خشک وتر را باهم سوزاند.
تبادل فرهنگی بین اقوام مختلف در کشورهایی که تحت تأ ثیر مهاجرتهای سیاسی سلطه گر قرار گرفتند، از روال عادی خارج شد و به نوع استیلای فرهنگی قوم مهاجر بر ساکنان بوم گردید، سیاست و عملکرد روسها در جمهوریهاي سابق آن کشور نمونه ي بارز از این نحوه عملکرد است. تغیر خط و زبان به ویژه وقتی زمان طولانی تری از آن بگزرد بسادگی قابل برگشت نیست. امروز بسیاری از کشورهای تازه استقلال یافته آسیامیانه و قفقاز به زبان روسی تکلم میکنند و زبان ملی خود را با الفبای روسی مینگارند. در طول دوران استیلای روسیه بر آن جمهوریها، تمام کتب و آثار فرهنگی آنان با الفبای روسی نگاشته شده و نوع انقطاع فرهنگی در بین عصر حاضر و گذشته تاریخی آنان آورده است.
هیچ یک از کودکان و نوجوانان این کشورها قادر نیستند آثار علمی، ادبی و تاریخی گذشته خود را به زبانی که نوشته شده بخوانند و از احساس تعلق که به آن دارند لذت ببرند. این وضع به شکل دیگر در کشورهای افریقایی تحت استیلای فرانسه و انگلستان نیز دیده میشود نهضت باز گشت به فرهنگ ملی خود که در این کشورهاتجلی کرده و نوع ملی گرایی افراطی که از طرف مهاجران سلطه گر بر مردمان بومی روا داشته شده است.
مهاجرت بسته به انواع مختلف خود پیامدهای متفاوتی دارند که عمدهترین آنها عبارتند از افزایش یا کاهش جمعیت، تغیر ترکیب جمعیت، تسریع رشد جمعیت شهری و تخفیف در جمعیت روستایی، ایجاد تنوع فرهنگی و انتقال تجربیات و نو آوریها و پیامدهای اقتصادی و اجتماعی آنها.
مهاجرت به هر شکلی که ادامه یابند افزایش جمعیت نواحی مهاجر پذیر و کاهش جمعیت مهاجر فرست میشوند. این تغیير میتواند به صورت تند و سریع در یک دوره کوتا مدت پیش آید یا اینکه به صورت مستمر و طولانی جریان یابد مهاجرتهای تند وسریع نیز میتواند پس از گذر دوران اوج خود به مهاجرتهای کند و طولانی تبدیل شود.
مهاجرتهای مستمر وجه غالب مهاجرتهای کنونی است و از انواع رایج آن میتوان مهاجرتهای ذیل را نام برد؛ روستای و شهری، مهاجرت از اقصا نقاط کشور به شهرهای بزرگ و بویژه پایتخت کشورها ی در حال توسعه، مهاجرت از مستعمرات سابق به کشورهای سلطه گر قبلی و مهاجرت از بسیاری از نقاط جهان به کشورهای سلطه گر قبلی و مهاجرت از بسیاری از نقاط جهان به کشورهای مهاجر پذیر سنتی مثل ایالات متحده آمریکاه، کانادا، استرالیا، زلاند نو و تعدادي از کشورهای اروپایی.
مهاجرتهای شدید و کوتا مدت در پی حوادث طبیعی، سیاسی و نظایر آن پیش میآید و پس از مدتی فروکش میکند. مهاجرتهای ناشی از تغیر نظام سیاسی، جنگ و نا امنیهای داخلی، سیل، طوفان وزلزله از نمونههای قابل ذکر ی هستند که شواهد عینی فراوانی دارند؛ مانند مهاجرت از سرزمین چین پس از استقرار حکومت کمونیستی در آن کشور، مهاجرت یهودیان به سر زمین فلسطین پس از اعلامیه بالفور، مهاجرت افغانها به کشورهاي همسایه و مهاجرت از نقاط آسیب زده به نواحی پیرامون آنها به ویژه در کشورهای جنوب صحرای آفریقا.
به واسطه مهاجرت تغيیر در ترکیب جنس و تغیير در ترکیب سنی پديد میآيد وتغیير در ترکیب نسبی قومیتها نیز از پیامدهای آن است. در صورتی که مهاجرتها به شکل خانواری انجام گیرند، اثر کمتری برترکیب سنی و جنسی جمعیت میگذارند ولی در مواردی سهم مردان در بین مهاجران بویژه مرداني كه در سنین کار و فعالیت هستند بیشتر است
یکی از پيامدهای عمده مهاجرتها، تسریع رشد جمعیت شهری و تخفیف رشد جمعیت روستای است. آشنايی مردم با فرهنگ و تمدنهای مختلف را نیز میتوان یکی از پيامدهای مهاجرتها دانست. در حالی که برخی از کشورها چون ایالات متحده آمریکا بخش عمدهای از فرهنگ پیشرفت و تعالی خود را مدیون مهاجران میدانند. در بخش دیگری ازجهان از جمله اتحاد جماهیر شوروی سابق در جمهوریهای تازه استقلال یافته رسیده، نوع انقطاع فرهنگی اقوام مختلف را باگذشته آنان به وجود آورده که ناشی از جنبه سلطهگری آن جمهوریها بوده است.
از نظر اجتماعی، مهاجرتها سرانجام به نوعی کثرت گرای در جوامع مهاجر پذیر منجر میشوند و از نظر اقتصادی نیز مهاجرتها نقش مهمی در انتقال سرمایه و تجربیات، به کشورهای مهاجر فرست بازی میکنند.
منابع و پي نوشتها:
[۱]– امانی، مهدی و دیگران، لغت نامه جمعیتشناسی؛ ص۷۱ ،تهران: دانشگاه ۱۳۵۴
[۲]– Gerje 1976 .Pirre
[۳]-۱۹۸۵ Rollan Pressa the Dictionary of Demography) .، Blackwell Reference؛ (New Youk
[۴]– دورانت، ویل؛ شرق سرزمین گهواره تمدن؛ ترجمه احمد آرام و دیگران؛ جلد اول، ص۹۰- ۹۴ تهران: سازمان انتشارات انقلاب اسلامی، ۱۳۶۷.
[۵]– همان، صص۶۱۲-۶۱۳٫
منبع:پایگاه اطلاع رسانی نوید فردا
دیدگاه خودرا بنویسید