دفاع مستقل, سرنوشت هزاره ها وراهکار های عملی ( محمد رفیق رجاء)

تحلیل نظامی وبحث صرفا نظامی برای بررسی سر نوشت امنیت در کشور برای اگاهی بخشی مردم افغانستان به ضرورت مبرم لحظه ی فعلی در کشور تبدیل گردیده است. بررسی جوانب سیاسی قضیه نیز جزء از پدیده ی پیچیده ی نظامی در کشور است.
در افغانستان امروز سیاست وجنگ هر دو وسیله ی بقاء ورفتن بسوی اینده صلح وزندگی است. سیاست زمینه ی جنگ را اماده , سازماندهی ویا ان را تکمیل می نماید. درست به همین دلیل مسئله ی خروج نظامیان خارجی وایجاد پایگاهای نظامی دایمی وبررسی سیاست جنگی طالبان وکشور های همسایه فی نفسیه می تواند موضوع بحث سیاسی باشد. سوال اصلی این است که ایا نیروهای نظامی داخلی می توانند امنیت را تامین نموده وکشوررا از حضور نظامیان خارجی بی نیاز نمایند؟ یا نمی توانند وباید, دولت افغانستان به هر قیمتی که شده ایجاد پایگاهای نظامیان خارجی را تعهد نماید. تا هنوز درین باره بحث گسترده ومستند از نیروهای متخصص سیاسی داخلی ارائه نشده است. اما نظامیان افغانی وسیاست مداران در گیرقضیه ی امنیتی, به اشکال مختلفی نظریات شان را در رابطه به فقدان توانایی امنیتی ارتش افغانستان ابراز داشته است. درین یاد داشت کلیات نظریات موافقین ومخالفین ایجاد پایگاه نظامی خارجی را, برای روشن شدن اوضاع جاری وعواقب مسئولیت دفاع مستقل افغانی طرح می نمایم. طرح مسئولیت هزاره ها وراهکارهای عملی در قبال اوضاع جاری بخش دوم این نوشته را تشکیل می دهد.
اول . الف : موافقین ایجاد پایگاهای نظامی امریکا در افغانستان می گویند که :
هیچ گزینه ی قوی وقابل اطمینان در مقاومت با طالبان نداریم:
1.طالبان بشکل منظم , هدفمند شبکه ی نظامی خودرا در تمام مناطق پشتون نشین ایجاد نموده است. تا هنوزهیچ پشتون ملی , دموکرات وموثر ولو به ظاهر, برای تبرئه پشتون ها ورضایت اقوام وملیت های افغانستان با طالبان مخالفت نه نموده ا ست. برخی ازروشنفکران پشتون از آغاز ظهور طالبان , ویرانی وانهدام فرهنگ وتاریخ کشور را با بی طرفی کامل نظاره نموده ومی نمایند. اکثریت گروهای سیاسی برادران پشتون ما, حتی حامد کرزی که به رای هزاره وازبک ریس جمهور شده است , بشکل آشکارا حرکت طالبان را تایید نموده ومی نمایند.
2. پاکستان توانسته است از بحران های بزرگ تقابل با امریکا عبور نماید. اکنون به راحتی ومستقیما طالبان را رهبری می نماید. ارتش و(ISI) پاکستان
مراکزسازماندهی شبکه ی طالبان می باشد که با طرح وپلان واراده غیر قابل تغییر برای تحمیل طالب بر جهان ,وحذف حضوراقوام دیگراز قدرت به شکل جدی
وگسترده عمل می کند. کنترول اوضاع سیاسی ونظامی در افغانستان اکنون نه به دست امریکا که بدست پاکستان می باشد.
3. ارتش منظم ونیرومند برای دفاع ازدست آوردهای دموکراتیک در افغانستان وجود ندارد. دولت ومتحدین آن تا هنوزنخواسته و یا نتوانسته است توانایی وقابلیت دفاعی ارگانهای امنیتی ونظامی را برای دفاع وامنیت داخلی اماده نمایند .فقدان اماده گی نیروی دفاعی را دیروز سخنکوی وزارت دفاع ظاهر عظیمی تائید نمود وی گفت: نیروی دفاعی وزارت دفاع ,از حیث تخصصی,تعلیمی, وسایل وتجهیزات جنگی ورزمی مثل تانک ,توپ , اسلحه لازم, هلوکوپتروتیاره های جنگی کاملا ضعیف است.
4.احزاب قوی ,هدف مند ومتشکل ومتعهد از هیچ ملیتی وجود ندارد. تاجیک ها هزاره ها وازبک ها اکنون ,تشکل حد اقل سالهای مقاومت را ندارد.
5. اکثریت کدر های سیاسی در گیرو دار معامله ها ی سیاسی سالهای اخیر فاسد وبی اعتبار شده است.
6. نیروهای ملی ودموکراتیک نتوانسته است تا هنوز به عنوان یک نیروی قابل اعتماد وقابل توجه برای حمایت مردم وکشورهای طرفدار صلح ودموکراسی در صحنه ای سیاسی کشور ظاهر شود.
7. مزاکره دولت امریکا ونشست های پی در پی با طالبان در حضورنماینده اقای کرزی در لندن ودوبی وداخل افغانستان صرفا پس ازناگزیریها و نا امیدیها برای پیروزی بر طالبان می باشد. ونیز پشتون ها بشکل غیر مسئولانه, بدلیل ماهیت تمامیت خواهی قومی وفرسودگی تاریخی, الترناتیوی مستقل ملی در برابر, طالبان ایجاد نه کردند. سیاست مداران پشتون , در مجموع وتقریبا به اتفاق آراء چنین می اندیشند که یک بار برای حذف وقتل عام اقوام دیگروزمینه سازی حکومت واقعی پشتون ها به قول خود شان برای ملت سازی به رسم حکومت های گذشته افغانی, آ مدن طالبان حد اقل به ضرورت تاریخی وسیاسی مبدل گردیده است.
8. امدن طالبان حتمی است اما بحث بر سر چگونگی آن می باشد. امریکا چند چیز را پذیرفته است. یک : طالبان یک نیروی قوی وغیر قابل شکست می باشد. دو: طالبان بعنوان نماینده پشتون ها در دولت کنونی باید بیایند. نماینده امریکا در مزاکره با طالبان دو چیزرا فعلا برای بحث روی میز گذاشته است: یک : قانون اساسی تغییر نه نماید. دو: جنبش شمال باید در قدرت سهیم باشد. مزاکره وبحث به این معنی که اگر امریکا متقاعد شود که منافع او تامین می گردد بر مواضع کنونی اش پافشاری نخواهد کرد. پاکستان وطالبان در مقابل ادعا دارد که : طالبان خود نماینده گان از مناطق مختلف افغانستان رابه همراه دارد. زکر نام اقوام وملیت ها در افغانستان کفر و طرح حقوق ملیت ها باعث خدشه دار شدن وحدت ملی می گردد. تمام مردم افغاستان افغان است وبس. جنبش شمال فعلی را قبول ندارد. قانون اساسی افغانستان را طالبان قبلا تدوین کرده است.
9. نیروهای نظامی ,پلیس وامنیت از حیث ترکیب قومی بیشتر در اختیار تاجیک ها وپشتون ها است. واین در حال است که گرایشهای شدید قومی, در سطوح پایین وبالای نیروهای مسلح افغانستان وجود دارد. ملیت های هزاره وازبک فی صدی بسیار ضعیف در اردو , پلیس وامنیت ودر سطح کدرها , مسئولین و رهبری ارگانها ی نظامی وامنیتی حضور دارد. مسئله که هم در تغییر وچگونگی اوضاع سیاسی وهم در از هم پاشیدگی اردو وپلیس نقش مستقیم , می تواند داشته باشد.
10. طرفداران ایجاد پایگاهای نظامی خارجی بر اساس چیدن واقعیات موجود در کنار هم به نتیجه نا امید کننده ی می رسند واز سر نا امیدی به اینده, ونگرانی از سونامی طالب, در صورت خروج نیروهای خارجی به ایجاد پایگاهای نظامی امریکا تن می دهند.
11. عمده ترین واقعیت غیر قابل اینکاراین است که کشورهای متحد دولت افغانستان تاهنوز نتوانستند و یا نه خواستند , اراده صلح وبه رسمیت شناختن استقلال افغانستان را بر طالبان وپاکستان تحمیل نمایند. بر عکس آنها خود, در برابر سر سختی پاکستان وطالبان زانو زدند وتسلیم شدند. بخواهی نخواهی مزاکره با طالبان مزاکره بر چگونگی تسلیم نمودن تمام دست آورد های است که اکنون در افغانستان وجود دارد.
12. شمارش فهرست , توانایی های گوناگون امریکا در منطقه ونفوذ آن کشور در ارتش ونیروهای امنیتی پاکستان ودر عین حال رشد روز افزون طالبان وایجاد شرایط سیاسی ونظامی بگونه ی که صلح وزندگی اکنون مستقیما به اراده نظامیان امریکای تعلق گرفته است , ارتباط طالبان با امریکا وانگلیس را افشاء وتائید می نماید. شکست قوت های خارجی با امکانات مدرن ومعاصردر برابر جریان بدوی طالبان, باور آن دسته نیروهای سیاسی را که به افشای روابط طالبان با امریکا می پرداختند واقعیت می بخشد. واقعیت داشتن روابط طالبان با امریکا یا واقعیت نداشتن آن اما حضور ونقش طالبان در قدرت اینده سیاسی اکنون به واقعیت زمانه ی ما مبدل شده است.واقعیت که برای حفظ وحراست از شر آن امروز اکثریت نیروهای سیاسی در شرایط قرار داده شده است که خود خواهان ایجاد پایگاهای نظامی امریکا می باشند.
ب : دلایل مخالفین ایجاد پایگاهای نظامیان خارجی:
1.طالبان نخستین گروه سیاسی است که با اایجاد پایگاهای خارجی در ظاهرمخالفت می نمایند. طالبان به خاطرماموریت پاکستانی که دارند با هر گونه روابط سیاسی افغانستان با دنیای آزاد مخالفت می ورزند .
2. عده ای باور کرده است که , تغییر اوضاع سیاسی واجتماعی واگاهی های عمومی ,رشد افکار عمومی, وحدت وهمدلی به خاطر زندگی و نیزتحول زمینه های
مادی وفرهنگی در کشور, موانع است که طالبان نه می توانند, بار دیگر به قدرت وحاکمیت بلامنازع بر گردند. اینها همه نکات اصلی تمام دلایل مخالفین ایجاد پایگاهای خارجی در کشور است که می توان انها را چنین دسته بندی کرد: سازمان ها وگروهای سیاسی که همیشه به امید های واهی عمل می کنند ونیز شخصیت های سیاسی که از حاکمیت موجود سهمی ندارند , برخی کسانی که با فامیل شان در برون از مرز ها زندگی می نمایند, گروها وشخصیت های مستقل که ماهیت خصومت کشور های همسایه مثل ایران وپاکستان را به خوبی نمی دانند. و یا با ان کشورها تعهد وروابط مشکوک دارند. گروه مخالف دیگر , سازمانها ویا شخصیت های است که هنوز هم عقده های جنگ سرد ومحفوظات بحث های سیاسی ان روز را به حافظه دارند.
3.کشور های همسایه وجریان های وابسته به انها مخالفین جدی ایجاد پایگاهای نظامیان امریکایی در افغانستان است.
نتیجه : بدین ترتیب کشور های همسایه بی تابانه, منتظرخروج نظامیان خارجی در افغانستان است تا وضعیت را به سالهای 1371 بر گردانند. هم کشور
های همسایه وهم جریان های افغانی وابسته به انها اکنون به ارامی اما با جدیت در حال تجدید تشکیلات وروابط داخلی وخارجی خویش است . آنها برای زمان خروج نظامیان خارجی امادگی می گیرند.به همین دلیل وهمان جریان ها اکنون با هماهنگی کامل در خط مخالفین ایجاد پایگاهای خارجی قرار گرفته است.
چیزی که اکنون روشن است خروج حتمی نیروهای خارجی از افغانستان است . اروپا وامریکا کار زار خروج نظامیان خود را از افغانستان آغاز نمودهاست. امریکا برای حفظ دست اوردها ونتیجه ی تلاشها ومصارف گزاف ملی واهداف دراز مدت منطقوی خود , راها ی ایجاد پایگاهای نظامی را در افغانستان به برسی گرفته است.ایجاد پایگاهای نظامی بدون موافقت پاکستان وشریک نمودن طالبان در قدرت کار دشوار وعملا نا ممکن است . زیرا طالبان نشان دادند که از طریق عملیات انتحار , انفجاروجنگ های چریکی با وجود هزاران نیروی نظامی خارجی در سراسر افغانستان , روز به روز نیرومند تر شدند واز بحران های سهمگین تشکیلاتی نیزعبور نمودند. اکنون طالبان با در اختیارداشتن, نیروی باتجربه جنگهای ضد خارجی وداشتن گروهای انتحاری وحمایت مستقیم ارتش پاکستان وحمایت قوی ترین سازمان استخبارات منطقه یعنی (ISI) در موقعیت بر ترمزاکره نشسته است. موقعیت که اکنون امتیاز های را پی در پی نصیب می گردد.
بحث تعدیل طالبان که بیشتر ازطرف پاکستان , انگلیس وبرخی حلقات سیاسی امریکا عنوان می شود, با توجه به بر تری نظامی وسیاسی طالبان به چند دلیل اغوای سیاسی بیش نیست :
یک. گمراه کردن به خاطر ادامه وعمق بخشیدن به غفلت هاو خواب های جریان های مخالف طالبان یعنی هزاره ها, تاجیک ها وازبکها .
دو: استراتیژی سیاسی پاکستان برحفظ ماهیت کنونی طالبان از نوع تند رو وفعلی آن می باشد .
سه: تعدیل یک جریان سیاسی فکری در واقع پروسه ی است که تعقل گرای وسیاست ورزی یکی از نتایج آن می باشد. چیزی که پاکستان از آن سخت هراس دارد.
چهار : یکی از دست اوردهای تعدیل وتعقل بر امدن از هیجانات مذهبی وروی اوردن به سیاست است. سر انجام سیاست گری تلاش عاقلانه, برای بقاء وحکومت است واین منجر به مزاکره طالبان با اقوام و احزاب سیاسی افغانی, آشنای وهمزیستی با دنیا وکشور های همسایه می گردد. چیزی که پاکستان از آن می ترسد.
پنج: پروسه تصمیمات مستقل سیاسی ووحدت پشتونها در منطقه سرانجام تعقل وتعدیل سیاسی طالبان است. پروسه ی را که پاکستان هیچ گاهی نمی خواهد طالبان به ان روی آورد.شش: تخریب وانقیاد افغانستان بدست طالبان .
دوم : مسئولیت هزاره ها وراهکارهای عملی :
با توجه به واقعیت های سیاسی ونظامی در کشور که به برخی از نکات اصلی آن اشاره شد چه اینکه طالبان در قدرت شریک ویااینکه حکومت یک سره در اختیار طالبان قرار بگیرد ویا اینکه افغانستان سرانجام در پروسه ی جدای وتجزیه هدایت شود,هزاره ها به خانه تکانی جدی سیاسی نیاز دارد. افغانستان کشور ی است که تعامل وتحولات سیاسی در ان همیشه با خشونت همراه بوده است واکنون نیز زمینه های عینی وفرهنگی , خشونت به همان شدت وحدت خود باقی است .
به حکم تجربه ی تاریخ و تناست شرایط زندگی درکشور برای بقاء به وسیله دفاع نیاز مندیم ,وسیله دفاع تشکل نیرومند سیاسی است ؛ تشکل که بتواند مردم را در دفاع ویا به سمت ازادی وعزت هدایت وبسیج نماید. مدیریت در عبور از بحران مستلزم آن گونه تشکیلات سیاسی است که از توانای های معاصربر خوردار باشد,که بتواند از تمام امکانات ممکن, برای بهبود وضعیت سیاسی مردم ما استفاده نماید.
ایا اکنون هزاره ها چنین تشکلی دارد ؟ اگر ندارد چه باید کرد ؟ ایجادتشکل سیاسی نه یک بحث درون قومی بلکه امروز به یک وظیفه ملی وفوری تبدیل گشته است زیرا که سرنوشت اینده ما فقط وفقط بستگی به آن دارد. به خصوص که رهبران گذشته از نظر فکری وتوانای های شخصی کهنه وفرسوده گردیده است. واقعیت این است که نسل پیر وسیاست کرده ی ما اکنون نه از اعتبارو جذابیت شخصیتی بر خور دار است ونه اعتقادات انها دیگرشور انگیز وموج آفرین است .
در حقیقت انگیزه , ایمان , توانای فکری ومدیریت, ایجاد تشکل سیاسی نیرومند و معاصربرای مقاومت آزادی خواهانه در توانای آنها وجود ندارد . به همین دلیل گزاف نیست اگر بگوییم اکنون رهبران سیاسی ومذهبی هزاره هیچ جوان اگاهی را نمی توانند به ریسک وخطر فرابخواند, کاری که شهید مزاری به راحتی می توانست انجام دهد. رهبران گذشته می توانند بار دیگر زنده شوند و نسلی جدید را برای ایجاد تشکل قوی سیاسی برای بقاء, مبارزه وعدالت اجتماعی در افغانستان کمک نمایند. اما بی تردید آنها خود نمی توانند تشکل سیاسی را ایجاد نمایند که کدر های سیاسی هزاره به دور آن جمع شوند و مردم مارا از بحران که فراروی سرنوشت وزندگی ما است عبور دهند .رهبران کنونی شاید بتوانند با معامله های کذایی وسنتی با این یا آن نیروی سیاسی جمع وجماعت شخصی , منطقه ای واشرافیت خوانوادگی خویش را حفظ نمایند اما هر گز نمی توانند تشکل سیاسی را که اقتدار, افتخار ,ازادی وحقوق اساسی هزاره ها را تامین نماید بوجود آورد.
تغییر وتحولات سیاسی منتظر هزاره ها نه خواهد نشست . ایجاد توانایی خود به خود بر تغییرات سیاسی تاثیر گذار است. توانایی در لحظه فعلی برای هزاره ها ایجاد تشکل سیاسی است. در شرایط که امنیت تامین وتضمین باشد ایجاد ظرفیت های اقتصادی وعلمی وبه اصطلاح قدرت نرم, راه ما را بسوی ازادی وعدالت اجتماعی می گشاید . ایجاد ظرفیت های که هیچ گاهی به هیچ دلیلی نباید از آن غفلت ورزیم . اما در شرایط کنونی افغانستان که مسئله ی زندگی ومرگ برای ما به دغدغه ی اصلی تبدیل گردیده است , ایجاد وسیله دفاع ومبارزه سیاسی ویا نظامی در اولویت وفوریت نخستین قرار گرفته است.
هزاره های امروز از نعمت وظرفیت نسل اگاه, پرشور, با انگیزه وبا تجربه سیاست وجنگ نسبت به ملیت های دیگر افغانستان به حد کافی بر خوردار است. در داخل وخارج افغانستان اکنون نسل از سرنوشت هزاره ها سخن می گوید که از دانش معاصر, تجارب بالای سیاسی واحساس ملی بر خوردار است. در کشور های اروپا, استرالیا وامریکا روشن فکران هزاره کمتر نسبت به دیگران, هزم زندگی وذلت های ان شده است. هر چند ریزش های را نمی توان اینکار کرد اما در مقایسه با دیگر اقوام کشور روشن فکران هزاره امادگی بیشتر رزمندگی دارند. اگر سیاستی وحرکتی در داخل شکل بگیرد وتشکلی ایجاد گردد که امید وار کننده باشد,می توان گفت کمتر کسی در بیرون به نظاره گری می نشیند. اگر فضای به وجود اید احساس کدر های هزاره در بیرون در حدی است که بی طرف نمانده وسهم شایسته اش را ادا نماید.
این واقعیت داردکه کدر های زیادی در بیرون از کشوراکنون به وجود امده است. آنها ازتوانای های مادی ودانش امروزی نیزبه حد کافی بر خوردار است. احساس ملی به تناسب زندگی در غرب در انها وجود دارد اما باید گفت که به دلایل زندگی در غرب آنها نمی توانند تشکل سیاسی را ایجاد نماید که درتحولات سیاسی افغانستان موثر باشد. اما ایجاد تشکل سیاسی در داخل وجنبش سیاسی نیرومند وامید وار کننده, از دل واقعیت های اجتماعی در داخل کشور, می تواند هزاره ها را از خارج, با خود همرا ساخته وبه سمت ایجاد توانایی سیاسی واقتصادی وایجادتشکیلات سیاسی هزاره ها در داخل ودر سطح بین المللی هماهنگ نماید.
اساسی ترین پایه ومایه ی ایجاد تشکل سیاسی, اندیشه وتفکر است که بر اساس آن گروهای انسانی هماهنگ ومتشکل می گردد. چنین مسایل مهمی صرفن به دلیل ماهیت تفصیلی اش , درین گونه نوشته ها مجالی طرح نمی یابد . اما با تاکید باید گفت که اهمیت مباحث اندیشوی به حد است که بدون توافق بر اصول عام وعمده ی آن نیز نمی توان به هر گونه موفقیت های در زمینه ایجاد تشکل سیاسی امید وار بود. به خصوص در شرایط که آکثریت ایدئولوژی ها در پرتوعلم , دانش و توسعه آگاهی های بشری , رنگ باخته است. البته که توسعه ی دانش بشری به معنی آغاز مرحله ی بی اعتقادی وعدم پابندی به هر گونه اصول وارزشهای انسانی نیست . بلکه بر عکس با شکستن تابوی تقدس اندیشه های خرافی , ولایت فقیهی , اندیشه ها وارزشهای فکری با شفافیت بیشتر, پشتوانه علمی وارزشی یافته است.
هزاره ها برای جلوگیری از هر گونه فعالیت های ضعیف وناپخته سیاسی با گروها وسازمان های ملی ومترقی از ملیت های کشور برای ایجاد تشکل نیرومند وسراسری به تناسب اوضاع سیاسی واجتماعی در کشور اقدام نماید. طبیعی است در صورت فقدان ظرفیت اوضاع سیاسی در شرایط کنونی برای این اقدام بزرگ , درست وامید وار کننده نباید به انتظار فردا نشست. بلکه باید برای اقدام ایجاد تشکل سیاسی ملی ,برای فرداها,امروززمینه سازی نمود. نخستین سنگ بنای حرکت سیاسی ملی برای فردا , ایجاد تشکل سیاسی وامادگی در حوزه ی فرهنگی وملی هزاره ها است.
شکست وتکرار پی هم , گردهمای های مقطعی برای ارضای هوس های روشن فکری با انگیزه های متفاوت وعدم احساس مسئولیت برای حل اختلافهای فکری ونوشتن اساسنامه ها واهداف نامه ها اکنون راهای تجربی نوین را فرا روی نسل ما گشوده است . نسل موجود هزاره ها اگر بخواهند برای بقاء خود وآینده درخشان مردم رنج کشیده ما به حد اقل ترین تلاش ها توجه نماید واندک ترین مجال را غنیمت شمارد, از تجارب کافی وگوناگون بر خوردار است. فردای بدون تشکل سیاسی ,فردای تاریک وقطعا محکوم به تکرار تاریخ سیاه قتل عام های از نوع امیرعبدالرحمانی ,افشار وغرب کابل است.

محمد رفیق رجاء 3.حمل 1390

دیدگاه خودرا بنویسید

ایمیل *
نام *
دیدگاه *
اگر میخواهید عکس تان در کنار نظر تان قرار گیرد لطفا به سایت گراواتار مراجعه کنید

  • 7
  • عقرب
  • 1404
  • 29
  • October
  • 2025
  • 7
  • جُمادى الأولى
  • 1447

عضویت در کانون