نوشته زیر، از کتاب او زیر عنوان مردها گرفته شده. امیدوارم که برای خوانندگان مورد استفاده قرار بگیرد :
مرد وحشتناک
خداوند به مرد استعداد نترسیدن را اعطا فرمود، تا از هیچ کس و هیچ چیز نترسد، به استثنای خداوند و خودش. اما مرد خودش ترس را انتخاب کرد، و یک روز آفتابی سوار به تانک شد، به هر سو آتش گشود، سوال کردند، چی خبر است؟
گفتن هیچ، مرد برای تفریح و قدم زدن بیرون شده. به این گفته باور نه کنید: این اسرار یک فسمینست عالی است، که مرد ها به دو دسته تقسیم شده. اگر مرد از خطر نه ترسد، او مرد خطرناک است. مرد خطرناک از دور قابل دید است، بودن او را میتوان، پیش از آمدن او احساس کرد. اما او نزدیکترین و بزرگترین دوست برای خانومها است.
اگر خانمی در طول زندگی اش هیچ وقت با چنین مردی ملاقات، نکرده، و یا هیچ معرفی نشده، اوبیهوده خود را موجود زنده می شمارد. معاشرت با مرد خطرناک چانس بسیار کمی برای هر زن است. امروز در جهان زیادتر مرد های بی خطر تولد می شود.انها با تیغ های بی خطر ریش شان را می تراشند و حتی هنگام که تنها هستند، سکس بی خطر می داشته باشند(منظور این است که کاندوم استفاده میکنند) در موتر و هواپیما همین که روی چوکی قرار می گیرند؛ کمربند های ایمنی شان را می بندند.
و از همان طفولیت در آرزوی خدمت کردن در ارگان ها، اطلاعات و یا امنیت کشور می باشند. در ترکیب یک مرد در حقیقت دو مرد است و یا در هر مرد دو انسان جداگانه زندگی می کند که هر دوی آنها مرد اند. و انها همان حرام زاده های اند که از مرد ها کار عملی و شجاعت در عمل را می طلبند.
اگر شما در پرتگاه ایستاده اید، او از شما میخواهد که شما خود از بالا به پایین اندازید، اگر شما میخواهید فقط در دریا برای تفریح شنا کنید، او از شما میخواهد که ازابتدای تا انتها دریا را یک سره شنا کنید، بعد از شنا روی موترسایکل سوار شده، و با تاخت خود را به لاس ویگس برسانید، و در آن جا همان اخرین پولی باقی مانده را نیز قمار بزنید، بعدا” خود را به دار بیاویزید.
آن گونه که چیخوف آروز داشت پرده درون آدمی را قطره قطره از آدم بیرون میکند، به همان سان آدم محتاط تمام زندگی آن چهره بدل را از درون خود بیرون می ریزد. و آن طور مرد با احتیاط در تمام طول زندگی اش من دومی اش را از خود می راند. مرد بی خطر، می گوید: مرد های خطرناک، انسان های شریری اند، انها وارث هتلر و استالین اند، انها تشنه خون و جنگ اند.
مرد ایمن با پافشاری برحق خود به ترسیدن، فکر می کنند، بهتر است که زن نما باشد، تا شریر و بی ادب، بهتر است که نیکتای های مد روز به تن داشته باشد تا اینکه از طیاره با چتر خود را پاین اندازد. مرد های با احتیاط باور دارند، که در حقیقت فاشیزم ایده و تفکر نیچه است، و بزرگترین دشمن هم، مرد را مرد می شمارد. البته، مرد ها، در تمام طول حیات شان همیشه به خود شان ضرر می رسانند، گاهی پای شان را میشکنند و گاهی هم…خطر طلبیدن که از حد هر انسان بر نمی اید، اما برای مرد خطرناک، خطر بهترین و زیباترین تفریح ست.
اما در حیقیقت امر مردهای ایمن از لحاظ اجتماعی خطرناک اند: آنها در پی ثبات در نهایت امر به گله ی مطیع تبدیل می شوند، این هنوز وحشتناک نیست، چیز های زیادی وجود دارند که مجازاند و با تحریک خود به خشونت علیه خودش،با شنیدن نخستین فریاد: بیایست، کیستی؟
خود را تسلیم می کنند.من خطرناک، در روح مرد زندگی می کند، موجود رومانتیک، در جستجوی شکار اند، بلکه در محاوره و گفتگو. باندید و یا تجاوزگر اصلا” در تعریف مرد خطرناک نمی گنجد زیرا او آنها را در جمله مردان نمی شمارد، زیرا عقیده دارد: که پیشوای همچو انسانها در حقیقت غریزه حیوانی ست. مرد خطرناک، ترس را برای دیگران تضمین می کند، ولی خودش در جستجوی ترس می باشد.این عبثانه نیست که زن ها، درخیال تصویر شان مرد هارا خطرناک می سازند: که او چگونه مرد است و چطور حراکات و رفتار دارد. در رقص های آهسته همرای انها ، انها با سنگینی و بیخیالی و از لذت نفس نفس می کشند، هنوز هیچ اتفاقی نیافتاده است ولی انها خود را به او می سپارند. زن ها بخوبی میدانند، که مرد های خطرناک با اراده محکمی که دارند، انها را جادو می کنند،…نه بخاطر اینکه آنها را بخورد، بلکه به منظوری که از انها تنها لذت ببرند.
به همین اساس است که مردهای خطرناک سپورت های را دوست دارند، و ریسک در تجارت را قبول دارند؟ در حقیقت این مرد های خطرناک اند که نیکتای های مد روز را دوست دارند و آنها سال بعد از مرگ شان نیز زنده اند. اما ادم ایمن از کنار زندگی با وارخطایی رد می شود و بعد از مرگ شان هیچ چیز از انها نمی ماند و آنها برای همیشه نیست می شوند.
دیدگاه خودرا بنویسید