در تابستاني كه گذشت، مناقشه روسيه و گرجستان باعث شد كه اين مساله بار ديگر در محافل غربي مطرح شود و اهميت آن نيز بار ديگر آشكار گردد. سران كشورهاي اروپاي شرقي، انگليس و امريكا معتقدند كه روسيه را بايد دشمني استراتژيك قلمداد كرد، اما بيشتر كشورهاي اروپاي غربي ترجيح ميدهند روسيه را به چشم شريكي ببينند كه كنار آمدن با آن هميشه آسان نيست. تنها نقطه ی مشترك اين دو گزينه و اطلاق آنها به روسيه اين است كه هيچكدام واقعا به صورت جدي از سوي كشورهاي غربي مورد توجه قرار نگرفتهاست.
غرب ترجيح ميدهد روسيه را دشمني استراتژيك بنامد و قدرت گرفتن آن تحت لواي ولاديمير پوتين را به ضرر آزاديهاي داخلي روسيه و سياست خارجي آن قلمداد كند. اما اين روزها به نظر ميرسد كه غرب بايد اين ديدگاه خود را اندكي تغيير دهد. شكي نيست كه روسيه امروز را ديگر نميتوان ابرقدرتي مشابه شوروي سابق قلمداد كرد اما به هر حال روسيه از لحاظ نظامي- دستكم در اروپا و آسيا- هنوز قدرت بزرگي به شمار ميآيد.
از سوي ديگر در حال حاضر در خاورميانه، شبهقاره، آسياي مركزي و آسياي شرقي چالشهاي زيادي پيش روي غرب قرار دارد و در سطح بينالمللي نيز مسایلي مانند تلاش براي تامين امنيت انرژي، تغييرات آب و هوايي، كنترول تسليحات و نيز مقابله با گسترش تسليحات هستهاي تصميمگيريهاي سختي را پيش روي غرب قرار داده و همين مساله همكاري غرب با روسيه را ضروري ميكند.
در چنين شرايطي تقابل غرب با روسيه ممكن است به جنگ سردي در ابعاد كوچك تبديل شود و اين مساله قطعا در حل و فصل چالشهاي يادشده موانع زيادي ايجاد خواهد كرد. پرسشي كه در اين جا مطرح ميشود، اين است كه آيا تهديد روسيه عليه غرب واقعا اين قدر جدي است؟ آيا واقعا چنين تقابلي ضروري است؟ فكر نميكنم اين طور باشد.
امروزه كاهش شديد قيمت نفت تا حد زيادي دست روسيه را بسته و به همين خاطر ميتوان پيشبيني كرد كه آسيبپذيري كرملين هم به شدت بالا رفته باشد. در چنين شرايطي بايد مناسبات با روسيه را از ديدگاه جديدي مورد بررسي قرار داد. واقعيت اين است كه روسيه از لحاظ اجتماعي پيشرفت زيربنايي نداشته و از لحاظ اقتصادي هم كاملا به درآمد حاصل از انرژي نيازمند است. مدرن كردن تاسيسات و تجهيزات در اين كشور هم به صورت جدي مورد توجه قرار نداشته است. از سوي ديگر، به دليل موقعيت جغرافيايي و پتانسيلهاي زيادي كه روسيه دارد هيچگاه نميتوان اين كشور را ناديده گرفت و به همين جهت، شراكت و همكاري غرب با روسيه كاملا ميتواند به سود كشورهاي غربي باشد. اما به هر حال براي شراكت موثر با روسيه نيز غرب بايد برنامه ی درازمدتي را مورد توجه قرار دهد. البته نكته ی حایزاهميت اين است كه غرب بايد در مناسبات اش با روسيه محتاط باشد، زيرا هرگونه ضعف و شكافي در موضع غرب باعث ميشود كه روسيه دوباره به سمت مواضع قبلي خود تمايل پيدا كند.
چند ماه پيش، دولت روسيه از مذاكره درخصوص نظم نوين اروپايي در چارچوب سازمان امنيت و همكاري اروپا سخن به ميان آورد، زيرا كرملين توافقنامههاي دهه 1990 ميلادي در اين خصوص را ناعادلانه ميداند و خواهان تغيير و بازبيني آنها است. در واقع روسيه حس ميكند از آن جای كه اين توافقنامهها در زمان ضعف قدرت روسها تدوين شدهاند بايد آنها را با توجه به شرايط روز تغيير داد. مهمترين هدف استراتژيك روسيه در اين راستا تضعيف قدرت و نفوذ ناتو است، زيرا روسيه به ناتو نگاه به چشم اتحادي ضدروسي ميكند. هدف ديگر روسيه را نيز ميتوان احياي نفوذ و قدرت خود در اروپاي شرقي و آسياي مركزي دانست.
اما به نظر ميرسد كه ولاديمير پوتين با تمركز بر چنين اهدافي، اشتباه بزرگي مرتكب شده است. مساله اين جا است كه چنين اهدافي براي غرب قابل قبول نيستند و كرملين هم نميخواهد بپذيرد كه اصلا علت گسترش فعاليتهاي ناتو، رويكرد تهاجمي روسيه در عرصه ی سياست خارجي بوده است. در واقع مقام های روسيه نتوانستهاند بحث ديالكتيك قدرت را درك كنند. كرملين بايد در زمان پس از سقوط شوروي، رويكرد نزديك شدن با همسايگان اش را در پيش ميگرفت اما در عوض كاري كرد كه ترس و هراس آنها افزايش پيدا كند. غرب نيز به همين ترتيب اشتباهات زيادي در مناسبات خود با روسيه داشته است. مثلا استقرار سيستم دفاع موشكي در لهستان و جمهوري چك و دورنماي پيوستن كشورهايي مثل گرجستان و اوكراين به ناتو باعث بروز تقابلي سنگين و غيرضروري ميان امريكا و روسيه شده است. با توجه به اين شرايط ميتوان چنين استدلال كرد كه غرب نبايد پيشنهاد روسيه براي مذاكره در خصوص نظام امنيتي اروپا را رد كند و بالاخره براي پاسخ دادن به پرسشهايي كه در خصوص جايگاه روسيه در اروپا مطرح شده تدبيري بينديشد.
در اين ميان، بحث درخصوص آينده ناتو قطعا از اهميت زيادي برخوردار است، زيرا اكثر كشورهاي اروپايي و نيز امريكا به آن توجه خاصي دارند. اما چرا هيچكس به اين مساله توجه ندارد كه ميتوان روسيه را هم وارد بازي كرد. اگر چنين امري محقق شود ناتو تبديل به يك نظام امنيتي جديد براي اروپا ميشود كه روسيه هم در آن حضور دارد. با اين ترتيب، قواعد بازي عوض ميشود و اهداف استراتژيك زيادي از جمله امنيت اروپا، امنيت انرژي، مقابله با مناقشات منطقهاي و مقابله با گسترش تسليحات هستهاي نيز تامين خواهد شد. اين برنامه در واقع ميتواند هم ناتو را متحول كند و هم روسيه را. در صورتي كه غرب چنين رويهاي را در قبال روسيه در پيش بگيرد، چيزي از دست نميدهد و در بدترين حالت ممكن است مجبور به تغيير اين رويه شود اما امتحان اش هيچ ضرري ندارد.
دو پيششرط براي تحقق چنين هدفي لازم است؛ اولي اين است كه بين اروپا و امريكا اتفاق نظر در خصوص رويكردشان نسبت به روسيه وجود داشته باشد و دومي هم اين است كه اتحاديه اروپا به موضعي قوي و يكپارچه برسد. به هر حال ديگر تاخير در سياست گذاري غرب در قبال روسيه جايز نيست.
دیدگاه خودرا بنویسید